بارها تو همین برنامه گهواره شاهد چنین صحنه هایی بودم و واقعااشک تو چشمام جمع میشد و ب تنهاچیزی که فکر میکردم حس و حال مادر نسبت ب چنین صحنه ای و اینکه بیشتر از حد تصور ب این باور برسم ک خدا چقدر ارحم الراحمین و حافظ فرشته هامونه🥺
من دیشب،مرگ رو ب چشمم دیدم
طوری که تا خود صبح ده ها بار با کابوس و ترس میپریدم و وقتی میدیدم دخترم صحیح و سلامت کنارم خوابیده قلبم آروم میشد

دیشب دخترم فقط دو دقیقه تو اتاق خواب اجیم اینا تنها بود ک یهو صدای مهیب افتادن و بعد شکستن اومد
من درچنین مواقعی اصلا طاقت رویارویی و مواجه شدن باچنین صحنه هایی رو‌ندارم
اجیم بدو رفت تو اتاق و محیارو اورد
من ک اصلا جرات نمیکردم نگاهش کنم و فقط گریه میکردم و محیا هم با صدای ما و گریه ی من گریش گرفت وگرنه قبلش ساکت بود
اجیم میگفت نگاش کن بخداسالمه،چیزیش نشده
گفتم ن داری دروغ میگی ،گفت توروخداگریه نکن ببینش سالمه
قربون خدابرم 😭 بااون همه تیکه های شکسته ی آینه 😭😭😭 چقدرررر خدا بهش رحم کرد 😭
شب قبلش ی بسته شکلات گرفتم واز امام زمان فقط سلامتی محیارو خواستم و بردیم مسجد پخش کردیم
قربونت برم که نذاشتی تو روز ولادتت ، دل من خون بشه 🥺اگ خدای نکرده زبونم لال اتفاق ناگواری واسش پیش میومد من چطور خودمو میبخشیدم 😞😭
این اتفاق خیلیییی عجیب بود
چون محیا اصلا دستش ب هیچ عنوان ب آینه ی میز آرایشی نمیرسید چ برسه ب اینکه بخواد بندازش و من هنوز توشوکم
فقط خداروشکر خداروووو هزارن بار شکر ب محض افتادن آینه ،محیا سریعا رفته بالای تخت و چیزیش نشده بود
خدایااااا بی نهایت شکرررررررررت
🥺🤲🏻😭

تصویر
۲۸ پاسخ

انقدررر تو این مدت بد بیاری آوردیم ک اگر بخوام تعریف کنم طولانی میشه
ولی واقعاب این نتیجه خیلی دیر رسیدم که
بچه ها خیلی زود تو چشم میرن
سه چهارساعت قبل این اتفاق، جاری خواهرم مهمانشون بود و هرچنددقیقه یکبار خودش یاهمسرش از شیرین زبونی محیا تعریف میکردن یا میگفتن چقدر قشنگ صحبت میکنه و...
من همون موقع ب دلم برات شد ک حتما بعد رفتنشون صدقه کنار بذارم و اسپند دود کنم اما به کل فراموش کردم ، دوست ندارم بگم چشم بوده ولی شاید خارج از این هم نبوده 😞🥺

چشم هستش خاهر خدارحم کرد..خدداروشکر🥹❤️

ااااااي خدا مهسا جان چقدر گريم گرفت با پيامت الهي خدا هميشه نگهدار همه بچه هامون باشه

خدارو شکر خدا حفظش کنه برات آجی جونم

اخی عزیزم هیچوقت نزارتنهاباشه همیشه بهش سربزن هی...منم چندشب پیش کشک گیرکردتوگلودخترم بزوردرش اوردیم..مرگ بچموباچشم خودم دیدم🥲🥲

بلا به دور باشه

خداروشکر ب خیر گذشته

خداروشکر واقعا . حس خوبی گرفتم یادم باشه منم از این به بعد هر روز صدقه بندازم

دقیقا صحنه ای ک واسه خودم پیش اومد خداروشکر اریا اومد جلو من و من پشتم راه بود برگشت تو کمر افتاد زمین خورد شد بعدش فقط اریا بلند کردم بردم بیرون از اتاق از ترس هم یکم جیغ کشید

صدقه بنداز عزیزم

عزیزم
خدا خیلی رحم کرده بهش
صدقه براش کنار بزار

برای دفع بلا و چشم زخم حرز امام جواد بگیر
من خودمم برا پسرم گرفتم
حرز جامع ش رو بگیر

خداروشکر که چیزیش نشده
برای پسر منم خیلی از اینجور چیزا پیش اومده مثلا از کنارش رد شده
خدا حافظ کوچولوهامون باشه

خدا رو شکر ک بخیر گذشته براش ی پلاک وان یکاد بگیر

وای عزیزم خداروشکر به خیر گذشته صدقه سنگین کنار بگذار .الحمدلله

من ب چشم اعتقاد دارم
حتماااا صدقه بده

خدارو هزار مرتبه شکر
همچین اتفاقی تابستون تو خونه ما افتاد و خدا رحم کرد به هانا

خداروشکرررر قشنگم ب خیر گذشته حتمااا ی صدقه بدید گلم❤️❤️

از این اتفاقات زیاد پیش میاد ولی باید بیشتر بیشتر مراقب بود خواهرم من پسرم گرفت پارچ مخلوط کن رو از رو اپن انداخت پایین یعنی خورد خورد شد ولی خداروشکر پسرم از ترسش تکون نخورده بود از جاش تا این که خودم رفتم از فاصله دور گرفتمش خیلی خیلی مراقب باش

وای چه وحشتناک خدا رحم کرده گلم براش اسپند دود کن خدا همه بچه هارو از چشم بد حفظ کنه بچه بیشتر از شیرین زبونیش چشم میخوره چند روز حسنا تو خونه بدو بدو میکرد یه دفعه خورد زمین زیر چانه اش ترک برداشت منم تنها بودم نمیدونی چه عذابی کشیدم تا مامانم از بیرون بیاد خدا بهم رحم کرد زبونش یا لبش صدمه ندید

یه حرز امام جواد بگیرین براش حتما

شاید خودش رفته رو تخت و آینه رو انداخته؟
از رو تخت دستش نمیرسید؟

عزیزم🫂
خدارو هزاز بار شکر که سالمه
حتما حتما یه چیز خیرات کنین براش

برا منم پیش امده اون موقع دختر ۹ ماهش بود اینه افتاد کنارش شکست خدارو شکر میکنم فقط سرش نیافتاد و اتفاق بدتر نیافتاد

مهساجون به فکرت بودم الان اتفاقی دیدم تاپیکت رو

خداروشکر بخیر گذشته منم رو چشم حساسم وهرروز صبح که بیدار میشم چه کسی باشه یاببینه یا نه من اسپندم رو دود میکنم...چون خود پدرومادر هم از دوست داشتن زیاد میتونن بچشون رو چشم بزنن😊

عزیزم بازم خداروشکرر 🙂

خداروشکرکه به خیرگذشته عزیزم

خدایاااشکرررر شکرررر شکرررر🙏🏻
وهمچین اتفاقی برای بچه ی همسایه مادرشوهرم پیش اومد واون بچه بیناییش رو ازدست داد 🥺

سوال های مرتبط

مامان پسرجان مامان پسرجان ۲ سالگی
سلام من دوتا جاری دارم ک سن هاشون بالا بوده و عروس شدن با کلی دارو و... بعداز چندین سال هرکدوم یه دختر دارن
از روز اول همه خیلی ذوق کردن اینا باردارشدن و تا الان ک بچه هاشون ۵ساله و ۳ساله هستن خونواده شوهرم مخصوصا مادرشوهرم ب شدت ب این نوه ها میرسه و اگ بچه ی چیزی بگه میخام حتما باید ب هرسختی هس بخرن براش و .... خونه مادرشوهرم ک میریم بجه ها دعواشون میشه پسر من ۵سالشه اگ اون دوتا پسر منو بزنن ب بدترین شکل کسی چیزی نمیگه و همه میگن بزرگ میشی یادت میره ولی ب اونا ک میرسه اگ بدونید چ کارا ک نمیکنن اونا دوتایی گرفتن پسرمو زدن اونم از خودش دفاع کرد ی لگد زد خورد ب دخترشون غذارو زهرکردن به همه زن و شوهر بچه رو بغل کرده بودن با داد و فریاد و جلب توجه وسط خونه میگردوند و میگفتن بچه مرد نفسش قطع شد با اینکه من دیدم اروم زد خب اونام قبلش بچه منو زدن و گریه کرد ما چیزی نگفتیم کسی هم توجه نکرد اینا ک اینطور رفتارمیکردن بچشونم بیشتر گریه میکرد جدی میگرفت قضیه رو ....
بعد دیشب دوباره بعداز چن وقت رفتیم دخترشون بیخودی اومد پسرمو نیشگون گرفت ی بار هم ن چند بار ما هیچی نگفتیم فقط نگا کردیم پسرمم گریه کرد گفت نیشگونم گرفته مادرشوهرمم خندید گفت بزرگ میشید یادتون میره خیلی زورم گرفت چطور دختر اونا رو بالا بالامیشونی انقدر ب این دوتا نوه احترام میزاری در حد یه ادم بزرگ جلوشون تعظیم میکنی بعد ب بچه من ک داره گریه میکنه دردش گرفته اینجورمیگی....

خیلی شدید فرق میزارن نمیدونم چیکاکنم. بنظرتون بزرگ شن بچع هامون توروحیه بچه م تاثیرمیزاره؟ کار درست اینه ک بگم بچه باید بره توجمع خودش یادبگیره دفاع کنه یا اینکه منم مثل اونا بچسبم ب بچم و ازش دفاع کنم
مامان نینی و تودلی مامان نینی و تودلی روزهای ابتدایی تولد
خانما سلام بر همه
بیاین ی مشورت میخوام
من الان دقیق حساب کردم طبق عادتم ۳۳ هفته و ۵ روزم یعنی داخل ۳۴ هفته ام ولی ۳۴ هفته ام کامل نشده
خب از ۳۴ هفته و ۲ روز ب بعد دیگ ماه ۸ تموم میشه
و وارد ماه ۹ میشیم




من دائم دارم استرس میکشم سر این بارداریم
بارداری قبلی هم این شکلی بودمااا فقط استرس داشتم سر بچه
حالا این بارداری این شکلی ک مثلا ی روز اصلاااااا تکون نمیخوره ب خدا نهایتا ی بار در روز سکسکه کنه یا ی تکون بخوره ب خدا راست میگم
یا ی روز انقدرررر تکون میخوره و لگد میزنه ک خدا شاهده شکمم داره جدا میشه
ی بار شب تا صبح تکون میخوره صب ها ارومه
ی بار صبح ها ارومه و شبا تکون میخوره
اصلا نمیدونم چیکار کنم و کی خیالم راحت باشه بابت تکون هاش



حالا سوال اصلیم اینه ک ۴ روز دیک وارد ماه ۹ میشم میگم میگم روزی نیم ساعت تا ی ساعت پیاده روی کنم یا پله و.. برم یا فعالیت هام رو بیشتر کنم ک حداقل ۳۸ هفته خودش با درد خودش ب دنیا بیاد ؟؟؟؟
اخه قبلی هم تحت نظر متخصص بودم و اوایل تا اواخرش هی میگف استراحت کن ک خطر احتمال ب زایمان زودرس داری و من دائم استراحت بودم ولی تا۴۰ هفته ام کامل نشد نامه بستری برای زایمان طبیعی رو نداد و با امپول فشار از ساعت ۸ ک هی بهم تزریق کردند تاساعت یک
ک بعد ۳ بار تزریق کم کم دردم گرف و تا ۵ ک دنیا اومد
میگم از الان اگ پله و پیاده روی برم ۳۷ هفته یا ۳۸ هفته ب دنیا میاد یا نه ؟؟؟؟؟