۲۰ پاسخ

ایلماه عزیزمیدونی چیه.....اگرروزی ازم بپرسن که تواین دنیایه چیزبگوکه آرزوش روداری وهمین الان برآورده میشه ؟میدونی چی میگم....میگم دوست دارم فقط خداروببینم وباهاش حرف بزنم....می‌دونی اولین حرفم چیه ایلماجان....سلامتی تو....سلامتی تمام بچه های که اومدن این دنیاودارن عذاب می کشند...
سلامتی مادرایی که درروزهزارباربخاطربچه هاشون می میرن وزنده میشن....
ایلماه عزیزتمام این روزها میگذره....این دنیافانی هست....
اماخداتورودرجایگاهی گذاشته که همه دوست دارن....امانمی تونن برات کاری کنند....
ناراحت نباش ...می‌دونی چرا؟چون کسی روداری که همه جوره هوات روداره‌..مراقبته....
هرکارش یه مصلحتیه....
عزیزدلم....الهی روزی معجزه ای بشه وخدای مهربونم طوری توروقوی ومحکم کنه که روپات بایستی وباپای خودت بری پیش امام رضا...
بری خونه خدا....
بری بهش بگی که خدادیدی بهت قول دادم واومدم ...خداهست عزیزم....خداهست....
الهی که خداهیچوقت دست تو...پدرومادرت روول نکنه توزندگی....

نرمال که نیستم اعصابمم داغونه 😒
ولی شب ایلماه عزیزم بخیر 😇 امیدوارم روزی برسه بدون دارو و قرص راحت بخوابه ❤️

آخ خدا باشوا دولانیم من دورسرت بگردم عزیز دل گهواره😍🥰🥰🥰🥰😘😘😘😘😘شبت بخیر عزیزدل خواب های خوب ببینی فرشته زمینی خییییلیییییی دوسش دارم من بوس به کلت عزيزم

شبت بخیرعزیزدلم الهی بحق قران خدابزودی معجزشونشون بده واست خوب خوب بشی

تونستی بیاتاپیکامو بخون دوتا اخریو

قربونت برم شبت بخیر دخترخوشگلم😘😍❤️

😘😘😘😘😘❤️❤️❤️

آخی عزیزم چقدر این لباس بهش میاد 😍شبت بخیر باشه دختر قشنگ و مهربون خاله خیلی دوستت داره ایلماه جونی یه عالمه بوس و قلب برای ایلماه جونم❤❤❤❤🎊🎊🎈🎈🥰😘🤗 😘😘😍😍😍

شبت به خیر قشنگ ترین

وای دلم رف😂😍 الهی عزیزم چقده ماهی تو دختر😘😘 انشاالله خدا زودی خوبت کنه گل دخترم😘😘

عزیزم دخترت میتونه غذا بجوه؟

شبا بخیر وروجک قرتی من💕💕💕

جوووون ب تو قشنگم شبت شکلاتی وروجک💜😘🤗

نیلما جان کاش برا دل شکستم دعا کنی
تورو دیدم گفتم خیلی پاکی
داغونم داغون😔😔

ولی با دیدن عکست خوشحال شدم وروجک😘😘

شبت خوش گل قشنگم. 💚

ای جانم 😍
عروسک خانم شب بخیر .

شبت بخیر خیفلو😍😘

ااخخخخ قربونت برم قندعسل😘😘😘😘😘

شبت آروم دختر قشنگم

قربونت بشم عزیز خاله شبت بخیر قرتی خانم ❤❤💋💋💋💋

سوال های مرتبط

مامان مهرسانا مامان مهرسانا ۶ سالگی
مامان نیلیا رایین راما مامان نیلیا رایین راما ۵ سالگی
مامان پرنسس مامان پرنسس روزهای ابتدایی تولد
مامان پسرم مامان پسرم ۵ سالگی
خانوما ببینید من حساسم یا شماهم بودید ناراحت میشید
من زندایی همسرم زنه پیر و مسن نیست جوونه اما با پسر من همیشه لجه از رفتارش از طرز صحبت هایش میفهمم
اونروز خونه دختر خاله همسرم دعوت بودیم خاله همسرم کیک تولد گرفته بود از تولد پسر من چهار ماه گذشته از تولد دختره دختر خاله اشم دو ماه میگذره
این کیک رو بی مناسبت گرفته بود و اسم پسر من و دختر اونو نوشته بود که بچه ها خوشحال بشن کیک رو یخچال میزاشتن پسرم بدو بدو میکرد از اتاق دیدم بهش میگه بیبین شلوغی نکن آروم بشین برا توهم کیک بگیرن کیک رو برا اون دختره گرفتن برا تو نه
دیدم پسرم گریه می‌کنه که منم کیک می‌خوام گفتم پسرم برا توهم هست خاله برا هردوتون خریده یکم گذشت دیدم تو آشپزخونه باز برا پسرم میگه کیک برا اونه نه تو این بچه باز جیغ و داد که نه منم می‌خوام اینبار خالش از اونور پذیرایی گفت نه کیک برا هردوشونه من اسم هر دوشونو نوشتم همینطوری تولد دو تاشونم گذشته اینطوری گرفتم خوشحال شن
بعد غذا بردم پسرمو اتاق لباسش کثیف شد عوض کنم اومد اونجا برا اون دختره پول داد منم زود کارمو کردم از اتاق زدم بیرون شب استوری کیک و غذاهارو گذاشته بود رو کیک که اسم پسر من و دختره دختر خاله اش نوشته بودن رو اسم پسر من استیکر گذاشته بود نوشته بود تولدت مبارک دختر دوست داشتنی کاری به آستوریش ندارم ها
فقط اون رفتارش و اون گزاشتن استیکر رو اسم پسر من ناراحتم کرد
زنیکه نمی‌دونم چشه همیشه با این بچه لجه