لایکم کن منم ببینم جواب ها
بیا عزیزم خودم بهت بگم من ۳ تا شیر ب شیر دارم یکی از یکی مشتی تر و شیطون تر بچه اولم ۳ سال و ۱۰ ماهش بچه دومم ۱ سال و ۵ ماهش بچه سومم هم ۵ ماهش بچه من از لحاظ حسادت اصلا حسودی نمیکنن چون چیزی متوجه نمیشن از حسادت من ب هر ۳ تاشون محبت میکنم و از همه بیشتر وقتی میخوام باهاشون حرف بزنم ب زبون بچه یا مثلا عروسکی باهاشون حرف میزنم اونا هم خیلی دوست دارن خیلی هم دیگرو دوست دارن با هم بازی میکنن زیاد گاهی وقت ها هم با هم دعواشون میشه اما اصلا دخالت نمیکنم خودشون میزنن تو سر هم خودشون هم همون لحظه همدیگرو بغل میکنن چیزی ب اسم قهر و آشتی اصلا نمیدونن هر وقت هم میان سمت بچه ۵ ماهم بهشون میگم آجی ناز کنید این نی نی کوچولو الان نمیتونه با شما بازی کنه ی ذره بزرگ بشه با شما بازی میکنه اذیت شدنم فقط بابت اینه وقتی بچه کوچیکم میخوابه اون ۲ تا همش بازی میکنن سر و صدا میکنن این همش از خواب میپره واین ک ی موقع این ۲ تا کوچولو ها با هم دیگه شیر میخوان اون موقع هم بچه ۱ سال و نیم بهش میگم بخواب کنار من شیشه تو بگیر دستت بخور بعد خودمم این یکی شیر میدم در کل با هم دیگه خیلی بازی میکنن این خیلی خوبه
یکسال سه ماه فاصله سنی داشتن
پسر بزرگم خیلی شیطون بود و خطرناک کوچیکه نسبتن آروم بود فقط تا ده روز مادرم پیشم بود
تاب سقفی گرفتم از اوی. پنکه آویزون کردم کوچیکه میزاشتم همش تو اون دور از دسترس داداشش تا تقریبا شش یا هفت ماهگی همش رو زمین میخواستم بازی کنه اون موقع هم اگه یه لحظه غافل میشدم دادشش یا روش نشسته بود یا داشت بلایی سرش میآورد ولی الان که یکسال نمیشه کوچیکه بزرگه هم دو ماه دیگه میشه سه سالش باهم بازی میکنن
اره خیلی سخت بود عزیزم ولی شکر خیلی بهتر شد نگران نباش عزیز یکم سختی داره ولی عادت میکنی به شرایط فقط بیشتر هواست به بزرگترها باشه
گلم من دخترم۱۵ماهش بود روزای اول ک پیش من نمیومد ولی میرفت داداششو میبوسید میگف به بی
دیگ کنار اومد اذیت ک میکنه کتکشو ک میزنه ب داداشش ولی خیلیم مراقبشه
میگن دختر زود موقعیت رو درک میکنه کنار میاد ولی پسر نه
ببین عزیزم من نمیخواهم بترسونمت بستگی به شرایط زندگی و روحیه خودت و بچه ت داره
من پسرم چهار سالش بود و خیلی وابسته م بود تا تولد خواهرش یک شب رو هم بی من نخوابیده بود .خواهرش اومد زردی داشت یک هفته بیمارستان بستری شدیم .پسرم خیلی اذیت شد اومدن یه عضو جدید نبودن خودم و شرایط بد من
باور کن خیلی سخت بود میدیدم پسرم آذیت میشه .خودمم افسردگی پس از زایمان گرفتم تا یک ماه کلا زندگیم بهم ریخته بود ولی الان باهم بازی میکنن و خوشن
عزیزم منم خواهرم و زن داداشم اینجوری شدن برادر زادم که دختر بود راحت کنار اومد و زیاد اذیت نکرد ولی معلوم بود خودش اذیت میشه ولی خواهر زادم پسر بود خووون بپا کرد عصبی و پرخاشگر شده بود و هی کوچیکه رو اذیت میکرد خواهرمم طفلی سزارین شده بود حالش خراااب دیگ همه توجهشو میداد ب بزرگتره چون کوچیکه اولش همش خوابه و ...میشه از نظر عاطفی کلا با بزرگه بود و بهتره جلو بزرگه یمدت از کوچبکه حرفی زده نشه یا نازش نکنی عوضش تا میتونی به بزرگه محبت کنی بغلش کنی نازش کنی وقتی ب کوچیکه شیر میدی کنارشم بزرگه رو ناز کنی و باهاش حرف بزنی یا باباش خیلی مهمه میتونه بزرگه رو ببره پارک باهاش بازی کنه نازش کنه کلی بهش توجه کنه این روزا میگذره و همه چی بهتر میشه فقط مراقب باشین یوقت به کوچیکه اسیب نزنه و تا میتونین بهش عشق و محبت بدین
من تجربه ای که از زن داداشم و خواهرم دیدم که بچه هاشو فاصله سنی کم داشتن خیلی اذیت شدن
خواهرم که تا چند ماه بیشتر وقتا پیش مامانم بود زن داداشمم پیش مامانش بود و دائم کارش گریه بود چون بچه اول به شدت حسود و پرخاشگر و لوس شده بود بچه دومو دائم میزد و اذیتش میکرد
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.