۵ پاسخ

بگو زنیکه احمق تا یه سالگی غذای اصلی بچه شیره کمکی ندی مشکلی نیس ولی شیرو حتما باید بدی.خره دیگه نمیفهمه

مال منم رو اعصابن.حتی پدر شوهرم هی به بچم میگف آه این چرا پوستش سیاهه من اعصابم خورد میشد.بچم به من کشیده پوستش گندمیه اینا حتی نمیتونن بکشن ک بچه شبیه منه همش رو بچم ایراد میذارن.منم دیگه قطع رابطه کردم به شوهرم گفتم خونه ما نیان توام خواستی برو ببین من نمیام

من که مادر شوهرم جرعت نمیکنه حرف بزنه

مادرشوهر منم هرروز زنگ میزنه دستور میده اینکارو بکن و اونکارو بکن.موندم منم مادرشوهر میشم باید اینجوری بشم

احساس می کنن مادر بچه آن منم این مشکل رو دارم روزانه سه بار زنگ می زنه بچه غذا خورد بچه نشست بچه رید واقعا رفته رو مخم کی سیمام اتصالی بده حالشو بگیرم خدا می دونه

سوال های مرتبط

مامان قندعسل
💕نورا💕 مامان قندعسل 💕نورا💕 ۱ سالگی
بذارید یه چیزی براتون تعریف کنم.
بچه خواهر شوهرم ۲ ماه و نیمشه خیییلی خیلی آرومه همش خواااابه از اولم همین بود.دقیقا بر عکس نورا.
یه دوبار خواهد شوهرم گفت نازنین(اسم دخترش)شبا نق میزنه یکم و فلان و اینا منم بهش گفتم بابا بچت خیلی خوبه نورا رو یادت نیست از صبح تا شب فقط گریه میکرد یا تو پتو بود یا تو ماشین تابش می‌دادیم.چون نورا خییییلی بد قلق بود خیلی ناآرام بود.یه چند باری گفت منم به خدا بدون منظور گفتم حالا میبینم دوباری هست مادر شوهرم میگه مثلا وای دیروز نازنین (بچه خواهر شوهرم)خیلی بی‌تابی میکرد.. یا امروز که اومدیم میگه دیروز نازنین خیلی بی‌تابی میکرد .الان همینجا خواهر شوهرم اینا از صبح که من اینجام هیچ صدایی نیومده از بچه همش خوابه. حتی شوهرم گفت این که همش خوابه و فهمیدم برای این میگه مادر شوهرم که من چشم نزنم بچش رو.
اصلا حالم خراب شد.من واقعا هیچ لذتی از بچه داریم نبردم چون نورا تا ۴ ماه وحشتناک کولیک داشت و همش گریه میکرد الانم بد قلقه اما خدا شاهده هیچوقت به چشم بد نگاه بچه خواهر شوهرم نکردم.همش ذوقش رو هم کردم که چقدر آروم و خوبه.
اینقدر دغدغه دارم تو زندگیم که حسرت آروم بودن بچه اونو نخورم