سوال های مرتبط

مامان گیلاس مامان گیلاس ۲ سالگی
مامانایی که بچه ی دو ساله دارین
چیکار میکنین با چالش های دوسالگی؟؟ 😂
این حس استقلال و مالکیت‌شون خیلی قوی و دهن سرویس کنه حکم ناموس داره براشون 😂😂
من امشب شام پسرم زود دادم که زود بخوابونمش🫠
دو ساعت اینا شیطنت کرد و... خلاصه اتاق بخوابیم یهو گفت مامان بستنی😐گفتم نداریم الان 🫢
گفت پس آب‌نبات 😳گفتم اونم نداریم مامان😐
گفت پس موز شکلاتی بده😐
گفتم باشه 😍 😂
رفتم ی موز خرد کردم با سس شکلاتی آوردم براش بخوره
چند تیکه خورد فقط کشید کنار 🫠بقیه ش مونده بود تو ظرفش
منم گفتم حیف خودم خوردم 😐😄
خوردن همانا و قشقرق به پا کردن پسرم همانا
ینی خووون گریه میکردا😢😐😂
چرا خوردی، گفتم میرم برات میارم باز
میگفت نه همونی که خوردی رو بده بیرون 😅😂ینی یکساعت تماااام گریه کرد که اونو بده بیرون 🤣🤣خدایی نمیدونستم بخندم یا گریه کنم
آخه بچه چجوری بدم بیرون 😄به هیچ صراطی مستقیم نشد که نشد
آخرشم با گریه خوابید بچم 🫠
اینم موز پرماجرا 🤣
مامان آیلا مامان آیلا ۲ سالگی
سومین روز چالش ..نه ب گوشی
.
.ک بدترین روز بود برامن 😢
صبح ک بیدارشدم مثل هرروز پوشک عوض کردم شستن دست و صورت
بعدم ی آهنگ شاد
صبونشو تخم مرغ آبپز گذاشتم
همراه کره و مربا
ک حتی یه لقمه هم نخورد ولی چای شیرین براش درست کردم با یه لقمه کوچیک اونو خورد تا ظهر اصلا هیچی لب نزد
خدا شاهده اونقدر کم آوردم بدجوووور
هرچی می‌آوردم لج کرد و نخورد
یهو گوشیمو دید رو میز
همین ک دیدم دستش گرفته ومیپرسه مامان بازی؟
ینی اجازه میدی بازی منم
گفتم نه کثیفه اون مامان بزار زمین دستت کثیف شد
خداییش یجور کف دستشو نگا می‌کرد طفلی انگار واقعا دستش کثیف شده ..رفت سمت روشویی ک دستمو بشور 😅
ظهر شد اصلا ی قاشق هم غذا نخور همون لقمه اولو تو دهنش نگه داشته بود
خدا شاهده صبرم تموم شد با هر زبونی باهاش خاستم را بیام نشد ک نشد..
پاشدم خودمم نخوردم غذا
بالش آوردم گفتم بگیر بخابیم
بمیرم براش در جا خابش برد بدن اینکه چیزی بخوره از صب فقط دو لقمه خورده بود با شیر
عصر دیدم بیدار شد گفتم سیب زمینی سرخ کنم میخوری اولش گفت نمخام
بهش گفتم بسدی دا آیلا ،ب نمنه ییجاخسان (بس کن دیگه پس چی میخای بخوری تو)
همش تکرار می‌کرد بسدی دا بسدی دا مامانی 😀
خلاصه سیب زمینی سرخ کردم روش سس گوجه زدم گذاشتم پیشش با ی لیوان آب
خداروشکر دیدم سیب زمینی هارو همشو خورد بدون اینکه من بگم بخور زود باش ☺️
هوام برفي بود گذاشتم پیش باباش با زنداداشم رفتیم بیرون حالو هوام عوض شد
شامم با رنگ کردم کتاب پرندگان شامپو خورد کم خورد ولی راحت خورد
بردمش حموم و شیر خورد خوابید
امروز خیلیییییییییییییی سخت بود
ولی باز شکر ک امروزم گوشی ندادم بهش