چشم‌انتظار اینم ک دوباره حس قشنگ مادرشدن و تجربه کنم🤍دقیقا تا قبل این اتفاقا میگفتم نه دیگه بچه هرگز،اما وقتی اومد و جوونه زد توی دلم حس قشنگی بود ک می ارزید دوباره تجربه اش کنم با همه ی سختیایی ک پشت سر گذاشتم ..عشق من این روزها داریم با خیال آمدنت رویا میبافیم😊🤩
ب وقت 38هفته و یک روزگی

14اسفند 1403

تصویر
۴ پاسخ

بسلامتی باشه عزیزم
میشه منو یاد کنی سر زایمانت💚💚

تااازه هنو بزار بیاد
انقدددد شیرین تر میشه که دلت مبخاد بخوریش😍🥹

ای جاان بسلامتی بدنیا بیاااد. تو یبار زاییدی بزا ایندفه من اول بزام😔😂

انشالله بسلامتی بیاد دیگه چیزی نمونده😍

مقالات مرتبط

تغییر خلق و خو در اوایل بارداری
تغییر خلق و خو در اوایل بارداری
بعد از پاره شدن کیسه آب چقدر وقت داریم
بعد از پاره شدن کیسه آب چقدر وقت داریم
حس چشایی در کودکان شیرخوار
حس چشایی در کودکان شیرخوار
روانشناسی ازدواج
روان شناسی ازدواج چیست و چرا به آن نیاز داریم؟

سوال های مرتبط

مامان هدیه‌امام‌حسین✨ مامان هدیه‌امام‌حسین✨ روزهای ابتدایی تولد
وضعیت انلاین 😂😫؛
شما درچه حالین؟ورزشاتون رو انجام میدین؟چقد پیاده روی دارین؟
از دیروز ک ۳۷ هفته شدم دوباره شروع کردم این توپه رو امروز کلی ترشح موکوسی اومد😐یهو دلم ریخت دقیقا حس پریودی اومد سراغم دلم برا این حس تنگ شده بود 🤣💔
مشاهده ۱۳ پاسخ دیگر
مامان لیانا...❤️ مامان لیانا...❤️ ۲ ماهگی
خانما من دیشب شیاف گلمغربی گذاشتم بعد از نصف شب حس میکردم آب از بدنم میاد گفتم شاید مال شیاف هست صبحی حس کردم دوباره خیس شد شرتم رفتم دستشویی بعد ک خودمو خشک کردم ی پد گذاشتم سرفه کردم دوباره خیس شدم یکم ممکنه نشتی کیسه آب باشه ؟ چون با شیاف گلمغربی هیچ وقت در این حد نبود
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان قند😘ونبات😍 مامان قند😘ونبات😍 ۱ ماهگی
خانومای گل ک میخواین زایمان طبیعی کنین من داستان زایمانم رو نزاشتم ک یه وقت ترس ب دلتون بیوفته فقط تجربه مو باهاتون درمیون گذاشتم و میخوام بگم ک اگه قرار باشه دوباره بعدچند سال دیگه حامله بشم و زایمان کنم بازم انتخابم طبیعیه 🤗🌹
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان شیرین عسـ🎀ـل مامان شیرین عسـ🎀ـل روزهای ابتدایی تولد
اصلا باورم نمیشه ک وارد ماه نهم شدم،بااینکه بارداری سختی خودشو داره ولی یه حس دلتنگی دارم یه حسی دلگیری ک چرا داره زود میگذره و من نمیتونم برگردم عقب و دوباره این احساس با دخترم تجربه کنم
پراز احساس دلهره ام،سوالهایی ک ذهنمو درگیر خودش کرده
یعنی میتونم مادرخوبی باشم؟
از عهده اش برمیام؟
کنار مادر بودن میتونم همسر خوبی ام باشم؟
و خیلیای دیگه...
و تنها چیزی ک باعث میشه لحظه ای از فکرکردن بهش غافل بشم اینه ک قراره ی فرشته کوچولو وارد خونمون بشه،قراره توی بغلم بگیرمش،خودم بهش شیر بدم،بچه ای ک مااال خودمه،از وجودمه🫂♥️
امیدوارم خدا توی این مراحل کنارم باشه و ب خوبی بتونم از این مسئولیت سخت بربیام♥️







1403/10/24
۴:۰۲صبح
مشاهده ۱۹ پاسخ دیگر
مامان فندق مامان فندق ۱ ماهگی
سلام مامانا
میگم ک من بچم زردی داشت و دو روز توی خونه زیر دستگاه بود و ۵ تا کمتر شد زردیش و بعدش از دستگاه دراوردیم. اما الان بعد از ۴ رو حس میکنم ک دوباره زرد شده مثل اولش🥲😭
شما تجربه ای مشابه نداشتید؟؟ خیلی نگرانم🥲😭ز
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان رستم دستان مامان رستم دستان ۲ ماهگی
خیلی بی انگیزه هستم ،حس ناامیدی دارم میترسم
چرا بچم دنیا نمیاد
دردام شروع نمیشه ،اخه دوتا بچه دیگم سر ۳۸, دنیا اومدن
نگرانم سزارین نشم ،دیر نشه دستکاری بشم
تجربه مامان هایی ک ب ۴۰, رسیدن خیلی بد بود خوندم....دلم میخواد همش گریه کنم حوصله هیچی ندارم ...
نمیتونم برم ورزش دخترم همش دنبالم نمیزاره جایی برم ،مامانمم تو خونه بیکار یک روز نمیاد یک ساعت پیش اینا بمونه ....
دیگه ب زایمان فکر نمیکنم اما ازین سنگینی خسته ام خسته...
چقد حس بدیه بچه تا ۴۰ هفته دنیا نیاد برای اولین باره این حس نگرانی شدید تجربه میکنم
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان جوجو ممد🐣 مامان جوجو ممد🐣 ۲ ماهگی
پارت سوم
انتقال دادن اتاق زایمان تا رسیدم اونجا شدم 9سانت بعد اولین زور فول شدم (فکر میکنم معجزه گل مغربی رابطه بدون جلوگیری تا اینجا متوجه شدید😁✌🏼)
اونجا هر موقع درد داشتم زور میزدم واقعا وقتی زور میدی دیگه درد نداری
ولی چون فاصله درد هام کم بود زور زدم زود قطع میکردم (این یکم روی تایم زاییدن من تاثیر منفی گذاشته بود)
سیع کنید توی هر زور ده ثانیه زور بزنید بعد ی نفس دوباره دوباره دوباره تا درد قطع بشه اونجا فقط نفس عمیق 🤓✋🏼
بعد کلی زور ساعت رسید به 2:30 ک تصمیم گرفتن. پاره کنن منو😲
ک از اول اینکار میکردن من بدبخت 45 دقیقه زاییدن طول نمی‌کشید فرت میزاییدم
خلاصه ک برش زدن اصلا نفهمیدم فقط موقع بیحسی متوجه شدم ک اونم سر سوزن درد اش مهم نبود 😒✌🏼
پاره کردن بعد چند تا زور سر بچه بیرون اومد من دیگه توی زور آخر دیگه صدم گذاشتم یعنی بچه نمیومد دیگه تموم اون وسط میموند تا من ب زور بعدی می‌رسیدم😵‍💫
ناگفته نماند یکی اومد کمک شکمم فشار داد نحوه فشار نمیگم خودتون برید تجربه کنید 😌
خلاصه از اون فشار دادن از من زور زدن تمام🥰😍
دخملم ب دنیا اومد ساعت 2:45
سبک شدم🫠
دخمل بردن یکم سرفه کردم یک کوچولو زور جفتم ام کنده شد اومد برای بار دوم
ولی خالی بودم جایی ک تا چند دقیقه پیش سنگین بود ی حس عجیب🥲
بعد اون بخیه تا دلتون بخواد بخیه داخلی خوردم 7 تا هم بیرون ک 40 دقیقه طول کشید 😵‍💫✌🏼
و تامام 😎
تجربه خوبی بود ولی تا اطلاع ثانویه نمخام مجدد تجربه کنم
الآنم خوجملم کنارم خوابه 🥹
مشاهده ۱۸ پاسخ دیگر
مامان نور مامان نور ۲ ماهگی
سلام مامانا 😍
چقدر حس خوبیه چند شب دیگه دخترم توبغلم میخوابه 🤩دارم لحظه شماری می کنم 😍
انشالله همه چشم انتظارا دامنشون از این نعمت بزرگ خداوند سبز بشه🙏😍و تمام مادرای باردار بسلامتی این دوران پشت سر بذارن و فارغ بشن❤️😍🙏
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان گل پسر مامان گل پسر روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی
من تجربه ی خوبی از زایمان طبیعی نداشتم. اگر تصمیم قطعی دارید ک طبیعی زایمان کنید و ممکنه با خوندن متن من بترسید، پس بی خیال شید و ازش بگذرید.
۳۹ هفته ام تموم شده بود ک صبح ساعت پنج و نیم ، دیدم آب و خون ازم خارج میشه. البته کم کم.‌ زنگ زدم بیمارستان و گفتن ک برم برای بستری. ساعت هشت بستری شدم و آمپول فشار زدن. دردهام شروع شد. قرار بود ک من یک زایمان طبیعی بدون درد رو تجربه کنم! این قولی بود ک دکترم داده بود. تا ساعت ده درد کشیدم تقریبا پنج سانت بودم ک اپیدورال کردن.‌ از ده تا یک بی حس بودم و ده سانت شدم. دکترم دیرتر اومد. تقریبا ساعت یک بود ک اومد.‌ از ساعت یک به من بی حسی نزدن و اثر اپیدورال هم رفته بود.‌گفتن اگر بی حس کنیم نمیتونی زور بزنی. از ساعت یک ظهر دکتر و ماما و چند نفر دیگه بودن. ساعت دو بود و من دیگه توان زور زدن نداشتم. تمام بدنم درد میکرد. هر بار ک دردم شروع میشد به خودم میگفتم چرا فکر کردم اپیدوارال یعنی هیچ دردی متوجه نمیشیم.‌؟! دیگه ساعت دو شد و دکتر ناامید شد ک من بتونم با زور زدن بچمو به دنیا بیارم.‌ شنیدم ک دکتر گفت دستگاه رو بیارید، کاپو وصل کنید و ....
دو نفر از تختم رفتن بالا و اقتادن روی شکمم. از طرفی دستگاه وکیوم وصل کردن و از طرفی هم شکممو فشار میدادن. فشااااار، جوری ک حس میکردم تمام محتویات شکمم داره از پهلوهام میزنه بیرون.‌ وسطاش مشکل قلبی پیدا کردم و متخصص قلب آوردن. با اینکه من اصلا مشکل قلبی نداشتم. اونم دارو داد و ادامه ی فشارها!!!
ساعت سه بود ک بچم به دنیا اومد، گریه نکرد! متخصص اطفال آوردن.‌ بهش اکسیژن وصل کردن، و پنج دقیقه ی بعد گریه کرد! حالم اصلا خوب نبود، تمام اتاق زایمان پر بود از خون.‌ در و دیوار!
مشاهده ۱۳ پاسخ دیگر
مامان 💞دیانا💞 مامان 💞دیانا💞 روزهای ابتدایی تولد
به پایان آمد این دفتر حکايت همچنان باقیست😍
قشنگ ترین روزای زندگیم رو وقتی گذروندم ک از وقتی فهمیدم باردارم و الخصوص اینک تو دلیم دخترِ
خداروشکر ک این سفر ۹ ماهه ی منو دخترم هم با سلامتی گذشت😅
امروز ساعت ۱۰ صبح دختر قشنگم پا ب دنیای ما گذاشت😍
خیلی حس شیرین و پراز استرسی بود 🥰😅
اما الان ک دارم این تاپیک رو میزارم خودم حال خوشی ندارم ...
سزارین بودم و دردم زیادِ... ولی اونقدر این دیدار شیرینه قشنگ همه چیو میشوره و میبره🤭
انشالله قسمت همه ی چشم انتظار ها💋🥺
بمونه ب یادگار از ۱ اسفند ۱۴۰۳
مشاهده ۱۱ پاسخ دیگر
مامان نی نی نااااز🌸 مامان نی نی نااااز🌸 روزهای ابتدایی تولد
امشب آخرین شبیه ک توی دل منی و فردا تورو از درون من جدا میکنن..بارداری مثل یه رویا گذشت و فردا یعنی 6/7ساعت دیگه تو مهمون خونمونی😍خیلی خوشحالم ک بعد9 ماه انتظار پاره ی تنمو میبینم'9ماه درون من زندگی کردی و با من بودی،تکون خوردی و لگد زدی با خوشحالیم با ناراحتیم با خستگیم و با هر واکنش من از خودت واکنش نشون دادی'عزیزم تا وقتی مهمون دلم بودی خیلی خوب بودی و اصلا مامانی رو اذیت نکردی امیدوارم ب دنیا ک اومدی همین جوری دخملی ماه و خوب بمونی..از خدای مهربانم که حس زیبای مادری رو بهم داده سپاسگذارم و امیدوارم از اول بارداری ک مراقبم بود در این لحظه های پایانی هم حافظ و نگهدار من و دخملم باشه'این روز شیرین قسمت همه خانومای گل 😍😌❤️
مشاهده ۳۰ پاسخ دیگر
مامان جانان🤍 مامان جانان🤍 ۱ ماهگی
تجربه زایمان سزارین بینارستان مفرح تهران
از بیمارستان و پرسنل و تمیزی بیمارستان هرچیییی بگم کم گفتم انقد ک عاااالی بود همه چی واقعا
تنها نارضایتی من از خانومی بود ک بخش ریکاوری بود یکم تند بود اخلاقش
سزارین برای من تجربه بدی نبود اولش ک بی حس میکنن یه حس حالت تهوع شدید و سردرد داشتم ک چشامو بستم اوکی شدم بعدش اینکه بچه رو برمیدارن و اینا دردی حس نکردم اما کارایی ک میکردنو حس میکردم تکون میخوردم ماساژ شکمی بار اول بی حس بودم بار دوم سوم هم خیلی کم بود قابل تحمل بود سه دفعه فشار دادن همین ولی اما از بلند شدن اولش ک البته من پمپ درد نگرفته بودم شاید اگ میگرفتم درد نمیفهمیدم سری اول راه رفتن واقعا دردناک بود اما بعدش کم کم اوکی میشید
در نتیجه برگردم عقب دوباره سزارین انتخابمه
سوند وصل کردن هم اصلا درد نداشت
پیشنهاد میکنم حتماا با خودتون شربت ملین و شیاف دیکلوفناک بردارین اینجا شیاف میخوای میدن اما شربت ندارن
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان قندولک مامان قندولک روزهای ابتدایی تولد
تجربه سزارین

پارت ۱
دوشب میشد ک یک درد خیلی ریز و یه بار زیر دلم حس میکردم ولی
هفته ام پایین بود و ۳۵هفته بودم ب زایمان فک نمیکردم
بهداشت زنگ زد گفت نوار قلب بگیر شنبه بهت زنگ. میزنم
جمعه نوار قلب برای اطمینان رفتم بگیرم دختر ۱ونیم سالمو گذاشتم خونه مادر شوهرم و بهشون چیزی نگفتم رفتم تنهایی برای نوار قلب قلبش سالم بود

و منم خوشحال ک یهویی دکتر اومد و گفت چطوری این همه درد تحمل میکنی ک توی دستگاه هست ولی من درد زیادی نداشتم
گفتم درد دارم اما زیاد نه
دکتر گفت توی دستگاه درد هات خیلی زیاده
و بعدش گفتن ک باید بستری بشم خیلی ترسیدم ترسم از زایمان زودهنگام و فکرم پیش دخترم بود ک امادگی نداشتم میدونستم ک سزارینی هستم اما خب زود بود
ب دکتر گفتم میشه بستریم نکنین گفت نه و خطر داره و منم ب مادرم زنگ زدم
و بستری شدم برای بخش لیبر ک خداکنه درد هام کم تر شه

ادامه داستان پارت بعدی🙂
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان Hamin❤ مامان Hamin❤ ۲ ماهگی
هر زمانی از این هفته ممکنه توی بغلت باشم🥺 پسر من آخه؟ اشکم دراومده، اگه این معجزه نیس پس چیه که من تونستم تا اینجا یه موجود زنده رو تو بدنم حمل کنم با همون بدنی که گاهی فکر میکردم خیلی ضعیفه اما قدرتمندانه و به لطف خدا در بهترین حالت خودش بارداری رو دووم آورد، خدایا شکرت من چند روز با مادر شدن فاصله دارم، با تجربه ای که هیچ ازش نمی دونم اما حس میکنم هرلحظه ممکنه از عشق لبریز باشم و اشکام سرازیر، من خودمو میشناسم و برای تجربه این عشق سرشار آماده م، آماده م که همراه با فرزندم من هم دوباره از نو متولد بشم و پذیرای دردش هم باشم، دردی که با عشق به زایش مجدد من از دل زندگی منجر بشه خواستنی ترین درد دنیاس، تولد دوباره من با بودن پسرم تو راهه، خدایا شکرت❤
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان گردو مامان گردو ۱ ماهگی
چقد امروز حس عجیب غریبی دارم .کمتر از ۱۲ساعت دیگه قراره پسرم بیاد توبغلم ‌...ناراحتم از اینکه دلم برا لگد زدناش تنگ میشه.دلم هوای وول خوردناشو میکنه .
خوشحال از اینکه میتونم بغلش کنم.فشارش بدم .بوش کنم.و از نگاه کردنش لذت ببرم .....
خدایا این لحظه رو برای همه اونای ک ارزوی مادرشدن دارن ارزو میکنم‌..🤩🤩🤩
مشاهده ۱۷ پاسخ دیگر