سلام مامانای گل،،یه دوستی از زخم روی بازوی کوچولوش که همون جای واکسنی هستش که توی بیمارستان میزنن،نگران بود،براش این واکسن و یه تجربه ی دیگه ای در رابطه با اون رو در میون گذاشتم که فکر کردم بد نیست به بقیه هم بگم که:ا
واکسن اولیه ای که روی بازوی نوزاد میزنن ،بعد از مدتی جاش زخم و حتی چندبار پرآب و خالی و یا عفونی میشه، اصلا نگران نباشین.
،فقط بهش دست نزنین ،خودش خوب میشه،
اینم بگم که مال نوه ی من بعد از پنج ماه و نیم، زیر بغلش(همون دست)یه برآمدگی بوجود اومد که خیلی ترسیدیم،(یه کم از تیله بزرگتر بود)..با کلی سرچ و بردن پیش چندتا دکتر،فهمیدیم که بعضیا به همین واکسن واکنش نشون میدن و زیر بغلشون برآمدگی ای ایجاد میشه که به اونم نباید دست بزنین و هِی بخواین لمسش کنین،،اونم خودش خوب میشه.
اینو گفتم که اگه احیانا برای کسی پیش اومد نترسین.
یه عکس اینترنتی هم،از این برآمدگی در زیر بغلِ یه کودک دارم که موقع سرچ کردن،پیدا کردم (البته از مال نوه ی من بزرگتره)،،اینجا میزارم که ببینین و در جریان باشین. ا♥️🙌🌹

تصویر
۷ پاسخ

اره مال پسر منم زد خیلی ترسیدم ولی خودش خود ب خود کوچیک شد الان یکمی دیگه مونده

ای جان تا حالا مامانبزرگ تو گهواره ندیده بودممم 😍

چشم حتماا

چقد جالبه شما همسن مامان من هستید گهواره نصب کردین
دمتون گرم 😍

ممنون عزیرم

سلام برای پسرمنم زیربغلش زد ترکید و خوب شد الان باز دوباره زیربغلش زده

ممنونم عزیزم

سوال های مرتبط

مامان محمد مهدی 💙👶 مامان محمد مهدی 💙👶 ۶ ماهگی
سلام بعد از کلی وقت و کلی اتفاق 🥲😍

خدای محمدمهدی خواست و ما سه تایی رفتیم زیارت خانه خدا😍🕋
در تک تک لحظات سفر از اینکه همسرم با ما بود خداروشکر کردم ، سفر شیرین و خاصیه که سختی هایی هم همراهشه و بودن همسرم کنارمون از سختی هاش کم میکرد که هم قوت قلب بود و هم عصای دست 🤝
خیلیا میپرسیدن با بچه سخت نبود؟ نمیشد بذاریش پیش کسی و بری؟ و من جوابم به همه این بود که نه خیلیییی هم قشنگ بود و خدا خودش کمک میکنه و من واقعا دست خدارو در سفر میدیدم که همراهمون بود❤
الهی روزی همه آرزومندا به زودی😊

کنار خانه خدا همه چشم انتظارا رو دعا کردم، الهی هیچ خونه ای بدون نی نی نمونه و دامن همه منتظرا سبز بشه 😍

البته ده روزیه که ما برگشتیم و دو سه روز بعدش من بدجور مریض شدم و الان دوران نقاهت طی میکنم 😁
محمدمهدی هم یه کوچولو آبریزش داره که داره بهتر میشه خداروشکر

امروزم بابای محمدمهدی رفت واسه دفاع از پروپوزالش که همه دعام اینه که به خوبی بگذره براش که خیلی نگرانش بود و خیلی براش زحمت کشید

و امروز غذای کمکی محمدمهدی رو شروع کردم با یه قاشق مرباخوری لعاب برنج که خوشش اومد خداروشکر 😋
چند روز دیگه هم باید آماده بشیم واسه واکسن ۶ ماهگی 🥴

اتفاقای مهم این چندوقت من اینا بودن 😅
حالا شما از خودتون بگید چه خبر ؟؟؟
نی نی ها چطورن؟ 🤩
الهی حال دلتون خوب 🌻
مامان رادمان جون مامان رادمان جون ۶ ماهگی
دیشب داشتم گهواره گردی میکردم، چقدر چیزای عجیب و غریب دیدم.بعضی از مامانا به نظرم هم در حق بچه ی خودشون هم دیگران دارن ظلم میکنن، اکثرا هم کم سن و سال و بدون تجربه و تحصیلات مرتبط.اگه هم بخوای چیزی بهشون بگی با تندی و لحن بد جوابتو میدن.
اینقدر راحت در قالب تجربه، دارو و غذاهای عجیب غریب تجویز میکنن .و من متعجبم که چطور بعضی مامانا به حرف اونا گوش میدن.یعنی یه دکتر که اینهمه سال درس خونده نمیدونه؟؟؟من خودم سالهاس تو آزمایشگاه ژنتیک کار میکنم ، یه ازمایش ژنتیک رو برای یه مامان تفسیر کردم و با اینکه از جوابم مطمئن بودم بازم بهش تاکید کردم که به دکترش نشون بده، ولی بعضی از خانما که اصلا هیچ تجربه ای نداشتند چنان با اطمینان تفسیر میکردنو راهکار میدادن🫤
باور کنید معده ی یه بچه ی ۶ ماهه تحمل خوردن سه وعده غذا رو نداره، شاید به ظاهر بخوره ولی بهش فشار میاد.یه عالمه غذا میدن بعد میگن شیر نمیخوره.
یا یه بچه زیر یکسال رو نباید قند و شکر و نمک داد، الان هیچیش نمیشه ولی توی چند سالگی مشکل دیابت و کلیه میگیره و بعدها در معرض فشار خون.
چه اصراریه به بچه ی پنج شش ماهه یه تیکه گوشت کامل بدیم که مثلا جویدن رو یاد بگیره، مگه ما خودمون که اینطور غذا نخوردیم ، نتونستیم بعدا جویدن و بلع رو یاد بگیریم .تصمیم گرفتم دیگه از روی دلسوزی خیلیا رو راهنمایی نکنم چون واقعا با توهین مواجهه میشم
مامان لیلیَن فرفری🤍 مامان لیلیَن فرفری🤍 ۶ ماهگی
ما موقع خريد بليط از خانمه خواستيم مارو كنار پنجره بندازه خلاصه دخترم با كلي ذوق و … كه قراره براي لي لي ولاگ درست كنم و فلان سوار شد و تا رسيديم به صندلي ديديم كه يه خانمي جلوتر از ما كنار پنجره نشسته و اولش دخترم خيلي حالش گرفته شد چون مجبور شد وسط بشينه به خاطر همينم يكم غر غر كرد اولش و تقريبا يك ربع بعد سوار شدن غير مستقيم به خانمه گفتم كه ما از خانمه خواستيم كه مارو كنار پنجره بندازه و انگار اشتباه كرده اونم گفت پس به خاطر همين دخترت غر ميزنه و اصلا به روي خودش نياورد! البته رفتارهاي بچگونه ديگه اي هم داشت مثلا تا دخترم رفت نشست رو صندلي خانمه بدون اجازه سريع بچرو از دست آيلين گرفت و بعدم شروع كرد يجوري رفتار كردن كه انگار بچه مال اونه!!🫤
مثلا وقتي مهماندار اومد اجازه گرفت لي لي رو بغل كنه خانمه سريع گفته بله ميتونين بغلش كنيت غريبي هم نميكنه😑
يا وقتي ميخواستيم غيرمستقيم بچرو بگيريم سريع روي بچرو برميگردوند كه مارو نبينه و چندنفري فكر كردن كه بچه مال اونه و دوست نداره بده بغل دخترم اما دخترم ميخواد بزور ازش بگيره و مارو يجوري نگاه ميكردن تا وقتي كه متوجه شدن بچه مال خودمونه!🫠
حتي مهماندار هم فكر نميكرد بچه مال ما باشه و وقتي خواست ببرتش پيش خلبان به خانمه گفت مامانش شماهم بيا😵‍💫
راستي اينم بگم كه اولش فكر كردم خانمه مجرده و به خاطر همين انقد مثل بچه هاست رفتارش ولي بعدش فهميدم يه پسر ٩ ساله داره!😒
شما بااينكه كسي بچتونو بغل كنه مشكلي ندارين؟
اگه با همچين آدمي روبرو شين واكنشتون چيه؟