۸ پاسخ

چند سالته مگه
من تازه ۱۸ ساله شدم ولی بازم خوشحالم بابتش و فقط به دنیا اومدنش فکر میکنم
با اینکه سرکلاژم و استداحت مطلقم و به شدت افسردگی دارم
ولی بازم تنها دلخوشیم حرکتای بچمه؛)
سعی کن به آینده فکر کنی گلم.
تو آغوشت که بگیریش بهش شیر بدی محبت خودش میاد نگران نباش

من که پسرم اومد دنیا تا دوروز متوجه نبودم بچمه...به دیوار نگاه میکردم اون گریه میکرد بغل مامانم بود منم انگار نه انگار😂یادم میفته میگم چقد خنگ بودم

منم سنم کمه و گاهی از این فکرا میومد تو سرم
اما از وقتی تکون میخوره و حرکتاشو حس میکنم بشدت بهش وابسته شدم و فکر میکنم که اصلا در نبودش چجوری زندگی میکردم
اگه تو این حسو پیدا نکردی مطمئن باش بعد بدنیا اومدنش عاشقش میشی. باهاش حرف بزن و قربون صدقش برو کم کم حست عوض میشه

سعی کن باهاش روزی چند دقیقه حرف بزنی

چند سالته گلم؟

نگران نباش عزیزم ی وقتایی مثل تو فکر میکنیم ک زوده.ولی محبت بچه بعد از زایمانه اینجوری حس میکنم

تا دنیا اومد حس هات فرق میکنه عزیزم

به نظرم طبیعیه منم گاهی وقتا با وجود اینکه خیلی دوسش دارم اما میگم من کجا و مادرشدن کجا یا میگم زود بود

سوال های مرتبط

مامان نون خامه ای🩵🍼 مامان نون خامه ای🩵🍼 هفته بیست‌وچهارم بارداری
سلام به مامانای گل
لطفا بدون قضاوت و بدون اینکه حس بدی بهم القاکنید ب کسایی که این حس رو تجربه کردند منو راهنمایی کنید
من مامان یه پسر شدم ،من هیچ وقت نمیتونستم با بچه پسر ارتباط بگیرم یا ذوقشون رو بکنم همیشه تو رویام مامان یه دختر بودم ،ارزوم داشتن دختر بود حتی قبل بارداری هروقت جایی وسیله یا لباس دخترونه میدیدم که دلم ضعف میرفت براش میخریدم به امید دختر دار شدنم ،همیشه از پسردار شدن و بزرگ کردن پسر میترسیدم و احساس میکنم بزرگ کردن پسر خیلی سخته
این بارداری اولمه نمدونم چرا حس استرس و ترس دارم نسبت به آینده اش ،
اصلا نمدونم بزرگ کردنش چه جوریه ؟ چه جوری باید ارتباط باهاش بگیرم
بعضی وقتا که میبینم اینجا اینقدر بعضی ها قربون صدقه میرن من این مدلی نیستم وحس عذاب وجدان دارم که نکنه از الان دارم کم کاری میکنم ولی نمدونم چرا الانم که تو دلمه نمیدونم چی بهش بگم
خیلی فکر و خیال دارم و کلی سوال تو ذهنمه که نکنه بعدا فلان طور بشه و کلی سوال که من هیچ جوابی براش ندارم
میشه مامانی پسر دار بیان از تجربه هاشون بگند