۹ پاسخ

اتفاقا مرگ برای همه یه شکل نیس یعنی منطقیه یه ادمی ک تو زندگیش سرتاسر بدی کرده و ظلم کرده مرکش با یه آدم خوب یکی باشه؟

به نظر من مرگ همه به یه شکل نیس
بستگی به اعمالت داره

اتفاقا همینکه متفاونه جالبه قرارنیس همه بیان یک داستانو تعریف کنن ولی کلیاتش همه مث همه..مث اینکه روح همه ۵ متربالاتراز همه اس همه شون وارد یه تونل میشن وباسرعت میرن ایناهاش که یکیه..بعدم من دوساله دارم نگاه میکنم ندیدم اونقدی از عذاب صحبت کنن بیشتر از قشنگیاش وارامش وزیبایی های اون طرف حرف میزنن .

من از وقتی این برنامه رو دیدیم همش حس میکنم یکی تو خونه داره منومیببنه.. یا یکی کنارمه... شبایی تنهام از ترس میمیرم 😂
هی میخوام نگاه نکنم باز نمیتونم

قرار نیست که همه به یک شکل تعریف کنن.
اون موقع هم مردم گارد میگرفتن میگفتن دروغه و همه مثل هم تعریف میکنن
اخر و عاقبت هیچ کسی مثل هم نیست که
تو کما هم رفتن مثل هم بشن
من کاملا اعتقاد دارم که راسته
چون هیچ کس بیکار نیست بیاد چند تا دروغ سر و هم کنه و بره

اصلا مرگ برای همه به یک شکل نیست بستگی به اعمال آدم داره

بله راسته دختردایی مامانم تجربه ش کرده سه ماه توکمابوده

به واقعی بودن یا نبودنش کار ندارم
من حس دلیم این بوده که اون دنیا خیلی قشنگ تر و جذاب تره . حتی خارجیا هم تو فیلما و انیمیشن ها اون دنیا رو به زیبایی تمام نشون دادن
ولی از بچگی فقط ما رو از آتیش و جهنم و عذاب ترسوندن متاسفانه 😕

روح از بدن جدا میشه رو میخوان به آدمهایی که اعتقاد ندارند اون دنیایی هست نشون میده آقای موزون بیشتر تاکیدش رو اینه که روح از بدن جدا میشه وارد یک دنیا جدید میشه

سوال های مرتبط

مامان امیرشایان مامان امیرشایان ۱۷ ماهگی
پرستارا میان سر میزنن چک میکنن سرم دارو تزریق میکنن و هربار از پسرم تعریف میکنن چه قدر سفیده چه خوشگله چه موهای بوری چه رنگ موهاش دل مارو برد هربار با گفتن این حرفا انگار تیغ میکشی رو قلب من و واقعا انکار یه خنجر تو قلب من فرو میکنن من با حرفای اونا ناراحت نمیشم خوششون میاد تعریف میکنن من به سرنوشت و حال بد پسرم ناراحت وقلبم میگیره چه فایده الان نه خوشگلی نه سفیدی پوست نه رنگ مو برای این بچه درمان نمیشه اینا چه کمکی بهش می‌کنه جز اینکه قلب من بیشتر به درد میاد و من گریه میکنم الآنم با گریه دارم می‌نویسم یه روزی مامان عماد همین حرفارو نوشته بود و من اتفاقی خوندم و قلبم به درد اومد الان عمیقأ حس مامان عماد رو میفهمم با پوست واستخونم دارم میچشم خدایا مگه بچم چه قدر تحمل توان داره این همه درد بیماری مشکل تو بدنش یجا قرار گرفته از وقتی نطفش تشکیل شد اذیت شد تو شکم من تا همین الان ناشکری نمیکنم ولی باید همه حرفامو بنویسم دلم داره میترکه تواین اتاق تنهام با پسرم کاش مامانم یا شوهرم اجازه داشتن بیان پیش من ، ما تنهایی داریم دق میکنیم خدا به حق این ماه معجزت رو نشون بده مثل همیشه کمکمون کن