۵ پاسخ

این موقع ها عادی سازی کن نه هیاهو
مثلا توتاریکی باسایه ها بازی کنین
فلش گوشی بزن برقصین
ازصدای بیرون میترسه همین لحظه بغلش کن
ببر پشت پنجره یا در بگو ببین هیچی نیست
یانگاه کن پیشی بود داره برابچه هاش غذامیبره
کم کم عادی میشه
دفعه بعد ک یه صدایی اومد الکی بگو ببین خانم همسایه داره حیاطشو تمیزمیکنه
این سن فقط باصحبت کردن حل میشه باید قانعشن ک چیزی خطرناک نیست یا اذیتشون نمیکنه

دختر منم خیلی میترسه بخاریمون خراب شده بود بعد صدای باد میداد بخاری رو عوص کردم بعد بخاری رو پیشش زدم الان مبلا رو میزنه با خودش میگه هیچی نیست نترس

دختر منم از هررررچیز کوچیکی میترسه هرررر چیزی که فکرشو بکنی هر چی هم براش توضیح میدی فایده نداره

دقیقا مسئله اینه که خودمون می ترسیم
من از سگ و گربه میترسم
تمام تلاشم رو کردم ترسم رو بهش نشون ندم اما ترسم رو حس کرده
اوایل خودش دوست داشت بره پیششون اما ترس من رو حس کرده می ترسه دیگه جیغ می زنه
هر چی هم تظاهر کردم فایده نداشته😞
اما کلا روشش اینه که نه نادیده بگیری ترسش رو نه خیلی بولدش کنی
کم کم بذاری مواجه شده
براش توضیح بدی
همراهش باشی
مثلا هی چراغ خاموش روشن کنی پیش باشی ببینه چیزی عوض نمیشه
یا اگه چند لحظه صبر کنه دیگه کم کم تو تاریکی هم می شه دید و چشم عادت میکنه

پسر من از صداهای بلند میترسید و فرار میکرد مثلاً داخل کوچه میوه فروش یا اونایی که میان لاکی میخرن پشت بلندگو داد میزنن میترسید یا عروسکای موزیکال
آنقدر باهاش صحبت کردم بهش نشون دادم خودش برای اون لاکی کهنه ها وسایل برد ک متوجه بشه اینا هم یکی مثل بقیه هستن الان خوب شده مثلاً ی لاک ببینه می‌بره میندازه بیرون میگه لاکی کهنه ببره واکنشش کمتر شد نصبت ب صدا ولی اگه صدا بیاد میگه کیه مثلاً میگم سبزی فروش میگه اسفناج تازه داریم یا خودش میگه لاکی کهنه دمپایی کهنه باید یجور براش عادی سازی کنی تا بتونه قبول کنه .

سوال های مرتبط