من ی مادرم که از واکسن متنفرم

۵ پاسخ

منم 😔

برا سلامتی بجه هامون مجبوریم
اذیت میشن ولی مهم سلامتیه

میدونم نعمته ولی متنفرم هر بار استرسی که بهم میده هر بار قبلش بچم مریض میشه فشار روحی روانی که میکشم دلم میخواد گریه کنم

خدا شاهده منم هرکار کردم امروز بپیچونم نشد ک نشد از بهداشت مادر شوهرمو رو سرم آوردن 😐در جایی ک من ساعت 8 صبح خوابیدم ساعت 10 زرت زرت زنگ میزدن بیا بیا

این بار این ماه اسفند خیلی سخت گذشت بگذره سال جدید بیاد راحت شم از شر تب واکسنم تا ۶ ماه در امانم

مقالات مرتبط

استامینوفن قبل و بعد از واکسن
استامینوفن بعد از واکسن و دوز مناسب آن
واکسن 18 ماهگی
واکسن ۱۸ ماهگی | تب واکسن هجده ماهگی و کاهش درد پای کودک
سخت‌ترین واکسن نوزاد
سخت‌ترین واکسن نوزاد کدام است؟
اسهال شدن نوزاد بعد از واکسن
اسهال شدن نوزاد بعد از واکسن و درمان آن

سوال های مرتبط

مامان زهراجون مامان زهراجون ۹ ماهگی
و من ی که دو هفته از زمان واکسن ۶ ماهگی گذشته ولی اصلا حوصله تب و ماجراهای بعد واکسن رو ندارم و نرفتم و نزدم
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان مهدیار 👶🏻 مامان مهدیار 👶🏻 ۶ ماهگی
متنفرم از واکسن، بچم از دیشب همش داغ میکنه، شیر نمیخوره درست حسابی، خودمم دارم میترکم از بی خوابی
بی قراره حال نداره☹️☹️☹️☹️
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان آریا 👼 مامان آریا 👼 ۹ ماهگی
اخه الان چه وقت تب کردنه،
صبح واکسن شش ماهگی شو زدم،ساعت سه وقت قطره ش بود دادم حالش بد شدش بعدش بالا اورد من همسرم خیلی ترسیدیم،خدا کنه
تبش پایین بیاد،متنفرم از واکسن
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان نیلا 🩷🌸 مامان نیلا 🩷🌸 ۹ ماهگی
من از تایم های شبر خوردن نیلا متنفرم.. ازینکه یک ساعت بچمو رو دست کنار پنجره کنار در کنار دیوار کنار اسباب بازی میبرم و نمی خوره متنفرم ازینکه هر سه چهار وعده سه ساعته یکیشو به زور میخوزه متنفرم.. چرا بچه من اینجوریه؟
مشاهده ۱۷ پاسخ دیگر
مامان نیهان جون مامان نیهان جون ۱۱ ماهگی
💥پارت چهارم 💥
چون دختر پسرای مادرم بزرگ بودن و بچه دار بودن مادرم خیلی خیلی خجالت می‌کشید که اونا بفهمند خلاصه پدرم به بچه ها گفته که مادرتون بارداره و به روش نیارین مادرم در طول بارداری از منی که در شکمش هستم و باعث خجالت مادرم هستم حسابی نفرت داشت مدتها گذشت و نزدیک عید بود که درد زایمان اومد سراغش و پدرو مادرم رفتن بیمارستان پدرم که مادرمو بستری کرده و رفته خونه عموم و قضیه بارداری مادرمو به دنیا اومدن منو گفته و درضمن گفته که ما از بچه هامون خجالت می‌کشیم با بچه بریم خونه همگی باهم اومدن بیمارستان نزدیک صبح بعداز دردهای وحشتناک زایمان من به دنیا اومدم و مادرم که نمیخاست منو بگیره بغلش. تا این که زن عموم اومده منو گرفته بغلش و گزاشته تو بغل مامانم و سینه مامانمو گزاشته تو دهن من تا مادرم محبتشو نثارمن کنه اما این کار جواب نداده بود
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان فارِس کوچولو❤️ مامان فارِس کوچولو❤️ ۷ ماهگی
مامانا بچه شما هم نق نقی و ایراد گیر هست من که خسته شدم ازخودم هم متنفرم 😐🥴😅👋
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان دلوین و رامان مامان دلوین و رامان ۳ سالگی
چطوریه که واکسن شش ماهگی واسه ی سریا سه دوز زدن واسه ی سریا دوتا ؟؟؟ واسه پسر من سه تا زدن
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان آنا🧿❤️ مامان آنا🧿❤️ ۶ ماهگی
ببخشید ی سوال من دخترم سرما خورده اما تب نداشته از اول می‌تونه واکسن بزنه؟؟
مامان رهام مامان رهام ۷ ماهگی
خانما تو رو خدا زود ج بدین،، من پسرم واکسن زده،،،، نمیدونستم مادرم قطره داده،،،، ب همون انداژه منم دادم،،،، دارم میترسم،،، چیکار کنم
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان دوتا جینگول مامان دوتا جینگول ۹ ماهگی
خانما من اومدم خونه مادرم تب سنج پسرمو نیاوردم
امروز واکسن ۶ ماهگی رو زدم براش
پیشونیش اصلا گرم و داغ نیست این یعنی تب نداره؟؟؟
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان آوید🎠💕 مامان آوید🎠💕 ۷ ماهگی
مامانا سلام
کسی اینجا هست که بچش مث بچه من هنوز واکسن شش ماهگیش رو نزده باشه؟؟
ب خدا نمیدونم از واکسن چی واجب تر دیگه برای این بچه ها هست ک همونم نمیتونن موجود کنن
شما ک توانایی ندارین ی واکسن ی پوشک ی شیرخشک برای نوزاد مردم فراهم کنین شکر میخورین مردم رو میگین بچه بیارن
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان ليام مامان ليام ۹ ماهگی
سلام مامانا شير خشك شماره ي ٢ رو از روزي كه واكسن ٦ ماهگي ميزنيم بايد شروع كنيم؟
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان رادین مامان رادین ۷ ماهگی
سلام وقت بخیر
مامانایی که شیر خودتونو میدین و بچه آلرژی ب پروتئین گاوی داره صبحانه چی میخورین؟؟؟! من از مربا متنفرم.....
بخاطر اگزماش هم نمیتونم عدسی یا آش بخورم.
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان محمد رضا مامان محمد رضا ۶ ماهگی
شنبه ی هفته ی بعد محمدرضا واکسن داره و من از الان بی‌خواب شدم.مدام بهش فک میکنم چجوری ببرمش.میترسم ازواکسن.
هر دفه واکسن زده صورتش و بدنش اگزما شده...
شما بودین چه تصمیمی میگرفتین؟
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان نیهان جون مامان نیهان جون ۱۱ ماهگی
💥پارت چهارم💥
مادرم که از بیمارستان مرخص میشه منو بغل نمیکنه پدرمم هم چنین زن عموم با افتخار منو بغلش گرفته و جلو ماشین سوارشده و همگی اومدن خونه خواهر برادرام اومدن خونه دیدن مادرم زن عموم براشون گفته که خاست خدا بوده و هر زنی توی این سن باردار نمیشه و خلاصه من شدم کوچیک ترین اعضای خانواده زیبایی که خدا به من محبت کرده بود باعث شده بود که زود خودمو توی دل همه جا کنم و خواهر برادرامو جذب خودم بکنم ناگفته نماند که پدرو مادرم پیش بچه ها خجالت می‌کشیدن به من نگاه کنن یا منو بغل کنن مدت ها گزشت و خانواده و همه با وجود من در این خانواده کنار اومدن. چون پدرو مادرم همسن پدربزرگ و مادر بزرگ من بودن همیشه خجالت می‌کشیدن مرخصی بعداز زایمان مادرم تموم شد و وقت سره کار رفتن مادر اومد این بار هم مادرم راضی نمیشد منو ببره مهد کودک محل کارشبزاره از همکارانش خجالت می‌کشید خلاصه منو برد و گزاشت مهد کودک و زود زود میومد بهم شیر میداد وقتی من گرسنه میشدم شیر مادرم از سینه هاشو می‌ریخت بیرون. این جوری شد که مادرم یواش یواش آزمن خوشش اومدشدیم مادرو دختره جون جونی مادرم شبا منو کناره خودش میخابوند بعضی شبا که بقیه خاب بودن منو میزاشت وسط خودشو بابام با من حرف میزدم بازیم می دادن اما وقتی دیگه از بچه ها بیدار میشدن همه چی برمیگشت به روز اول خلاصه جونم بگه براتون روزها در پی روزها گزشت من شش سالم تموم شد و از مهد کودک اومدم خونه تا برم مدرسه اول ابتدایی بخونم.
مشاهده ۳ پاسخ دیگر