از دست بچم خسته شدم کم اوردم به هیچ کاری نمیرسم خوابش میاد نمیخوابه بهونه گریه شیر شبو روز روانی شدم اعصبی شدم غذا میخواد نمیزاره درست کنم خوابش میاد نمیخوابه واقعا ازدستش نمیدونم چیکارکنم بس شیردادم تاب دادم دلم میخواد سینه هام بکنم بندازم دور تابم ببرم اتیش بزنم حالم دیگع ازاین وضعیت بهم میخوره دیگه غلط کنم بچه بخوام

ازسیر بگیرش درست میشه

همه خسته ها مال من خوب بود چند روزه روانیمون کرده غر غر نق نق

منم وقتی بیداره همین اوضاع دارم
شوهرمم مگه چرا مگم کمک کن
دیشب سراحیا رفتن باهم دعوا کردیم که چرا نمخواد بچه نگه داره

اخ حرف های دل منوزدین😭 منم خسته ام واقعاهیچ کاری نکردم دم عیدی حالم از خونه وزندگی بهم میخوره

شاید دیگه نمخواد تو تاب بخوابه پسرمنم تا۱ماه پیش تو تاب مخوابید چند روز یهو موجش برگشت دیه تو تاب نمخوابید گریه مکرد دیه نزاشتمش تو تاب اقدر مدویید وبازی مکرد وسرگرمش مکردم که یهو خودش میوفتید خواب مرفت حالا خوابش بیاد رو زمین خواب نره میگیرمش تو بغل تکونش مدم خواب مره

منم همیناییی ک گفتی ام🫤🫤🫤الان داشتم دعواش میکروما اه

منم خیلی خستم🥲🥲