خانوما من استراحت نسبی ام چون طول سرویکسم لب مرزه بعد الان ی ماهه خونه ی مامانمم ، مادرشوهرم دیروز زنگ زده بود بهم ک میخایم بیایم خونتون عید دیدنی 😐 گفتم منکه خونه ی مامانمم بیاین اینجا قدمتون رو چشم گف من نمیدونم توچرا اینجوری ای همه حامله میشن همه جا میرن دختر فلانی شیش ماهه حاملس همشم اینور اونوره اینقد سخت نگیر به خودت 🤐 گفتم حتما خداروشکر شرایط اون بنده خدا نرمال و خوبه من نمیتونم بخاطر تفریح و عید دیدنی سر بچم ریسک کنم هرکی میخاد بیاد خونه ی من بیاد خونه مامانم ، گف مهدیه ( خواهرشوهرمه از خودم ۵ سال کوچیکتره ۱۸ سالشه و دوماه دیگ عروسیشه ) گفته نازنین خیلی ناز داره من برم خونه خودم سالی ی دونه بچه میارم 🤣 منم گفتم من همین بچمو انشاالله به سلامتی بغل کنم هیچی دیگ نمیخام بفکر سال یکی نیستم ازشون بدم میااااد نمیدونم چرا درکی از بارداری ندارن ک شرایط بدنی هرکس متفاوته
نمیدونم استرس بارداریو بکشم یا حرفای اینارو 🥲

۱۸ پاسخ

من اگ بودم نمیگفتم حتی بیان خونه مامانم ، میگفتم شرایطشو ندارم که بیاین عید دیدنی

ولش کن مادرشوهرجماعت اوسکله😂😂😂😂

محل نده بزار هر چی که میخوان بگن
تو بفکر بچت باش
مهم شوهرته که درک کنه
کسی ک درک داره بارداری هر کسی متفاوته دگ نمیشه باهاش کاری کرد ک

حالا مادرشوهر من اون شب خونشون بودیم اومده میگه من بچه تپل و سفید و فلان باشه خوشم میاد ، قرمزی بشه و کوچولو باشه و اینا دوس ندارم و هیچ خوشم نمیاد ...😒

خواستم بگم مگه واسه خوشه تو بچه میارم اخه ، بچه های خودت هرچی بودن دیگه بودن بچه من به تو چه اخه ... بعدم مثلا خوشت بیاد میخوای واسش چیکار کنی که اگه خوشت بیاد نمیکنی 😒😒😒😒 حتما بودجمون دست توعه میخوای قطعش کنی😁

هیچ کدوم عزیزم قران بخون و سوره والعصر توکل کن به خدا حرف هیچ کس هم برات مهم نباشه .
دوسال دیگه دختر خودش باردار بشه میفهمه ناز چیه درد چیه

طول سرویکست چنده؟شکمی؟

منم سرکلاژم استراحتم همش همین حرفا رو میشنوم وای تو خیلی حساسی خوب نیست خودتو انداختی فلان
الانم آخر ماه عروسی برادر شوهرمه شوهرم گفته خانوم من نمیاد کسیم حق حرف زدن نداره

اهمیت نده منم استراحت نسبیم ولی رفتم خونه مادرشوهرم عید دیدنی دیدم ۲۰ نفرم مهمون دارن فرداش زنگ زد گفتم حتما میخواد بگه اذیت نشدی یا حالمو بپرسه برگشته میگه چشمای پسرم چرا گود رفته

منم جفتم پایینه نباید فعالیت کنم .حالا مادرشوهر من همش شوهرمو پر میکنه که این الکی ناز میکنه ادا درمیاره همه حامله میشن این الکی بزرگش میکنه و سوسوله و... کاش توروی آدم بگن و زندگیارو خراب نکنن
کاش میشد همشونو بلاک کنیم 😒😒

چقدر بی شرف و بی درکه تو مادربزرگت مگ فوت نکرده ؟ بگو من اصلا عید ندارم عزادارم چقدر بی شعورن اخه اینا🥲😒😒😒

من حالا نزدیک ۲۰ روزه خونه مامانمم از بس ک تهوع و... دارم نمیتونسم برای شوهرمو پسرم غذا درست کنم بعد مادرشوهرم بنده خدا هیچی نمیگه این جاریم نیش میزنن دلم میخواد تیکشون کنم همون اول جاری بزرگم میگه چرا تو اینقد ناز داری حالا دیگه نمیخوای بری خونتون چقد وقته خونه مامانتی دیگه حاملگی دوم اینکارا نداره گفتمش حالم بده ک نمیتونم برم اینقد تو این ۲۰ روز حرف شنیدم محل ندادم اولش یکم ناراحت میشم ولی بعد ب روی خودم نمیارم کار خودما میکنم .مامانم میگه در جواب جارت میگفتی اومدم از شما آب و نون گرفتم ک تو ناراحتی

منم همین حرفا رو میشنوم ب ی ورم نیس اگ یوقت چیزیت شد یا خداب نکرده بچه براش اتفاقی افتاد نمیان میگن استراحت نکردی هر چی میشه میگن از سر توعه بهتره به تخ.م.ت بگیری

من بچه سومم حاملم ولی نسبت به قبلیا الان تو اذیتم و سختی .گاهی ام از این حرفا میشنوم ولی اهمیت نمیدم چون دیگه بعد سالها فهمیدم توجه کر دن به حرف دیگران ققط به ضرر خودم و بچمه هر جور راحتن فکر کنن و قضاوت کنن مهم نیست .خداهست

خیلیییی رو مخمه تا چن وقت پیش ک همش میگف بچت چیههه هربار زنگ میزد میپرسید من صدبار بهش گفته بود قبل عید مشخص میشه باز میپرسید همش میگف پسره من میگفتم هرچی باشه اول سالم باشه بعد هردو نعمته
باز الان سوزنش رو استراحت من گیر کرده و اسم بچم خودش ترکه پدرشوهرم کرد هستن میگه ی اسمی بزار ترکی باشههه اسم بچه ی من بتوچهههههه خب بتوچهههه دلم میخاد یکی بزنم تو سرش

کلا نمیدونم سوادشون نمیرسه بفهمن یا ببخشید خودشونو زدن به نفهمی

کلن خانواده شوهر فصولن بچه نداری یجور میاری دنبال دومی ان منم طول سرویکسم پایینه همش درد دارم چند روز پیش بودن دوباره امشب میخوان بیان با چهارتا بچه کوچیک شیطون
رو مخی از الان حالم بده

چقد زبونش نیش داره و بی درکه😕

ببخشیدا ولی خاک تو سرش

سوال های مرتبط

مامان نور زندگیم مامان نور زندگیم هفته بیست‌وششم بارداری
بچهاا من خیلی از دست مادرشوهرم حرص میخورم 🥴 یا به جنسیت بچم گیر میده یا به استراحت بودنم گیر میده الانم باز به اسم بچم گیر داده ، من خونه ی مامانمم با زن عموی همسرم خیلی صمیمی ام بعد مادربزرگم ک فوت کردن زن عموی همسرم نتونستن برا مراسم بیان چون استراحتم هستن امشب اومدن خونه ی مامانم سرسلامتی و دیدن من بعد گف اسم بچه رو شنیدم میخای اسم ترکی بزاری 😐 گفتم نه من هنوز اسم انتخاب نکردم ( انتخاب کردم ولی تا انشاالله ماه اخر قصد نداریم با همسرم به کسی بگیم چون حوصله ی اه اه و به به بقیه رو ندارم چون اصلا به کسی مربوط نیس ) حالا مادرشوهرم ترکه اصالتن به همه گفته عروسم اسم بچشو ی اسم ترکی گذاشته من فراموش کردم چیه ولی ترکیه 😐🤣🤣🤣 بابا چرا اینقد اوسکلیییی چرا الکی حرف میزنی نمیدونم چیگار کنم از دستش هر دفعه ی حرف چرتی تو فامیل راجب منو بچم پخش میکنه در صورتی ک من الان فقط و فقط سلامتی بچم برامهمه و اینکه انشاالله یر وقت بدنیا بیاد اینقد استرس نکشم
مامان نور زندگیم مامان نور زندگیم هفته بیست‌وششم بارداری
خیلی حالم بده افسردگی گرفتم انگار همش اشکم دم مشکمه حس میکنم اصن برای بارداری اماده نبودم حس میکنم نمیتونم تحمل کنم استانه ی تحملم کم شده شاید چون بارداری خیلی بهم سخت گذشت لکه بینی استراحت بیرون نرفتن طول سرویکس پایین ترس از دست دادن نگرانی استرس ترس از زایمان همش بهم هجوم اورده فردا میرم دکتر برای چک سرویسکم ولی خیلی میترسم این ترس از دست دادن بهم رخنه کرده دارم میمیرم شاید اصلا مشکلی ام نباشه ولی روحیم خیلی داغونه لطفا برای منو دختر کوچولوم دعا کنین ک مشکلی نباشه همه چی خوب باشه یکم به زندگیه قبلم برگردم استرسم کم شه یکم از بارداری لذت ببرم هروقت با بچم حرف میزنم میگم نکنه زایمان زودرس بیاد سراغم بچم دور از جونش زبونم لال نمونه بخاطر پله های خونه دکتر به دکتر رنگ بیرونو نمیبینم این ی ماه ک استراحتم خونه ی مامانمم خیلی سخت میگذره خدایا همه چیو به خودت میسپارم خودت بهم این نعمتو دادی خودتم نگهدارش باش ک من دلبسته ی این فسقلم 🥹🥲