کاش شیر داشتم،صبح میخوابیدم کنار بچه ام،هروقت گرسنه میشد چشماشو باز میکرد مامانشو کنارش میدید شیر میخورد بازم میخوابیدیم,همچین تصوری داشتم از مادری،نه اینکه شیرخشک ای آر درست کنم هزار تا ظرف کثیف کنم،از این شیشه به اون شیشه بلکه یکم بخوره،تا برسم جیغش بره هوا...
ناشکر نیستم ولی شیر دادن برام خیلی لذت بخش بود ،یه ماه تمام هرروز گریه کردم حالام گاهی گریه میکنم وقتی گرسنگی میکشه شیر آماده نیس وقتی آروم نمیشه و نمیتونم تنهاش بذارم گرسنه میخوابونمش،وقتی سیر نشده شیر کم میاد،از وقتی دیگه سینه امو نگرفت چه عذابی کشیدم اون روزا تو کلمات نمیگنجه،همیشه حسرتش برام میمونه
کاش مامانم هیچوقت از لذت شیر دادنو خاطرات خوبش بهم نمیگفت

بابا اینقدر سخت نگیر مادر بودن اینقدر سخته ک اینقدر زحمت کشیدی براش ک حد نداره تازه شیر خشک درست کردن و دادن سخت ترم هست

ای وای جیگرمو آتیش زدی تک تک کلماتتو دارم زندگی میکنم🥺💔 چنان حسرتی به دلم مونده چنان حسرتی به دلم مونده هنوزم عذاب میکشم... فقط میگم خدایا شکرت بچه م سالمه حتما یه مصلحتی توش بوده...
ولی آرزو داشتم همیشه آرزوم بوده به بچه م شیر بدم.... وقتی باردار بودم تنها دلخوشیم و امیدم این صحنه بود که بغلش میکنم بهش شیر میدم... فقط دو روز شیرمو خورد بعد دیگه نگرفت که نگرفت🥺 وقتی میبینم گرسنه ست شیشه شیرو میبینه خوشحال میشه ذوق میکنه بعد تند تند شروع میکنه مک زدن... قلبم پر میکشه واسه اینکه همینکارو توو بغل خودم با شیر خودم میکرد...💔
خیلی ناراحت کننده ست ولی حتما خیر بوده....❤️
ولی من حقیقتا دوست دارم زود یه بچه دیگه بیارم بهش شیر بدم حسرتش توو دلمه بدجور

عزیزم من شیر خودمو میدم اما چون نمیتونم لبنیات بخورم حساسیت دارم دندونام دونه دونه خورد میشن تو دهنم و اینکه قبلنا ک شیر خودمو میدادم موقع خواب هم باید همش حواسم میبود تاخوابم نبره بچه خفه نکنم و درنهایت از ۳ ماهگی تو خواب همش سینه تو دهنش خودم کنارش خوابم می‌برد کم کم ک گذشت جس نفس تنگی کردم انگار مابین شونه هام یه چیزی چنگ میزنه بدنمو ولی بازم تمایل داشتم شیرخودم بدم بازم ب مرور کذشت پا درد های شدیدی میومد سراغم طوری ک هربار ک توخوابم بچمو شیر بدم نهایت ۱۰ دقیقه میتونم تحمل کنم ولی بعدش از درد میخام جیغ بکشم انگار یکی سیم رو داخل استخون های پام میکنه...و رفته رفته سینه رو از دهنش درمی‌درمیاوردم دردم قطع میشد بماند ک بعد هر واکسن اعتصاب شیر میکرد....الان دیگه شیر ندارم شیر خشک میدم ب زور وزن تو ۵ ماهگی ۵ کیلو نیم بود حالتو میفهمم اما وقتی بچه میبینی چاق نمیشه ی جاهایی مجبوری پا رو دلت بزاری..
الان بچم شده ۶ ماهه من نمیتونم َشیر مداوم بدم بهش از شدت بدن درد...باورکن شیردادن هم کم از شیر خشک دادن نیست...‌شیر خشک بالا سرم فلاکس آماده میزارم یکم اب جوش سرد تو یه شیشه میریزم ک هرزمان بیدارشد سریع یکم آب جوش میریزم شیرخشک هم بالا سرم میریزم میدم دهنش...میبینم ده دقه مونده ب بیداریش یا بیداربشه سریع دستمو میبرم سمت سرم و برمیدارم مواد اولیه آماده میکنم باورکن این برام راحت‌تر از شیر دهی خودمه هرچند جگرم می‌سوزه واسش

حالا که نداری و ندادی چرا غصه میخوری؟همه مگه شیر میدن مطمئن باش اونجوریم دردسر خودشو داشت.از زندگی کنار کوچولوت لذت ببر حالا چه شیرخشک بخوره چه شیر مادر.منم نداشتم شیر که بدم کلی دردسر دارم سر شیر خوردنش ولی مطمئنم اگه خودمم شیر میدادم بازم دردسر بود فرقی نداره اونجوریم باید رژیم میگرفتی.

گلم برای گشنگی بچه آب‌جوش بزار بجوشه و بد بزار ملایم بشه یه ذره بیشتر از گرم بریز تو فلاکس و وقتی بیدار میشه زودی درس کن و بهش بده خودم همین مارو میکنم خیلی سخته همون موقع بخای آب‌جوش سرد کنی خیلی راحته اینطوری منم شیر زیاد داشتم بچم وزنش کم بود اوایل نمیتونست مک بزنه خالی کنه انقد سینم سفت شد آشناها گفتن شلغم بجوشون بزار روسینت ک نرم بشه تا گذاشتم شبش یکم نرم شد دخترمم یکم شیر خورد روز بعدم سینم خوب بود خالی شد ولی دیگ پر نشد ک نشد با همون شلغم خشک خشک شد شیرم نزدیک یه ماه الکی سینمو میدادم دهنش اینم مک میزد دیدم اصلا هرجی میخورم پر نمیشه دخترمم لعوش گریه گشنشه باید حتما شیرخشک میدادم یبار هرجی دوشیدم هیچی نیومد خشک خشک شده بود نمیدونستم همونطور میدادم این طفلک می‌خورد ولی واسه من خوب بود کلسیم خیلی پایین اومد تو حاملگی ینی دخترم ک دنیا لگمد از رو بعدش ناخنام همشون از ته نصف شدن یه وصع بدی شد ک نگو شیر خشک بدادم رسید وگرنه تموم میدم سر شیر دادن و کلسیمم

چقدر با احساس نوشتی، بغض کردم ! من خودم شیر خشکی بودم راستش رو بگم چندان رابطه عمیقی با مامانم نداشتم هیچ وقت ،نمیخوام ناراحتت کنم ولی نباید با حرف یه دکتر شیرت رو قطع میکردی در عوض مولتی ویتامین و غذاها ی مقوی میخوردی

چه عذاب وجدانی میدی به مادران شیر خشکی ،دیدتو عوض کن خیلی حس بدی گرفتم از متنت

چرا خب شیر خشک ای ار میدی؟ الان پنج ماهشه دیگه

منم شرایطم عین شما بود
شیرم خیلی زیاد بود ولی اصلا وزن نمیداد
جوری که دخترمو اوایل بردم دکتر گفت نیم کیلو کم کرده باید شیرخشک بدی
کاملا درک میکنم اینو که آدم همش فکر میکنه یعنی بچه اصلا میدونه من مامانشم؟فرقی بین من و یکی دیگه قائله؟
بدترین قسمتش همینه
ولی وقتی چاره ای نیست که نباید خودتونو اذیت کنید اگه نخواستیم شیر بدیم اون قضیش جداست ما خواستیم و تلاشمونو کردیم ولی شیرمون با آب فرقی نداشته پس به خاطر سلامتی بچمون بوده دیگه
دیگه بقیشو بیخیال بشین
الان این لحظه دیگه قضیه فرق میکنه رزان قشنگتون بیشتر از شیر مادر به یه مامان با روحیه خوب نیاز داره خدا رو شکر به زودی هم قراره غذا کمکی شروع بشه
راستی اینم بگم طبق چیزی که از اطرافیان دیدم بعد ها اون ارتباط عاطفی مدنظر ما اصلا به شیر دادن ربطی نداره پس دیگه بهش فکر نکنین شما بهترین مامانی برای فرزندتون

نمیدونم چرا باید گشنە بخوابە؟بعدشم بقول دکتر زهر کە نمیدی من دوتا بچەهام شیر خشک خوردن،بزار آب ولرم بشە بریز تو فلاکس دیگە منتظر نمیمونە لازمم نیست این ظرف و اون ظرفش کنی،چقدر همە چیو سخت میگیرید

عزیزم چراانقدر خودتو اذیت میکنی مگه همه مادرا و‌نوزادا قراره یه شرایط یکسان رو تجربه کنن دیگه غصه خوردن چه فایده ای برای تو و نوزادت داره؟فقط تورواز لذت بردن از کودکت عقب میذاره

چاره اینکه شیر دیر بهش میرسونی جیغ میزنه خب یکم زودتر از تایم گرسنگیش شیرشو آماده کن انقد به خودت سخت نگیر منم اوایل شیرم‌خوب بود الان شیرم کم شده بیشتر دارم شیرخشک میدم این دگ عذاب وجدان نداره خب چیکارکنم کم شده دگ آسمون ب زمین نیومده

بنظرم دل درد بوده ک نخورده .ربطی ب شیرت نداشته ودکتری ک رفتی پیشش بی سواد بوده!!!
وقتی شیرت میخریخته یعنی مشکل ازین نبوده
وزن هم طبیعیه ماه اول بچه کم وزن اضافه کنه
هنوز هنوزم خیلی از شیر خشکی ها بچه ۶ ماهشون وزن بچه ۳ ماهه داره ...

شیرت زیاد بوده بافشار می‌ریخته دهنش باید قبل شیر دادن کمش میکردی دیگه جیغ نمیزده میخورده

همدردیم منم سینمو نگرف😩😩😩

چرا نخورد عزیزم شیر خودتون

چرا نگرفت ؟