۳ پاسخ

حالا پسر من فقط میگه بریم اونم با گریه پدرمون رو درآورده هرجا میریم میگه باید به من ماشین بدین کارش شده فقط بهانه و گریه کردن پس اینا کی بهتر میشن

پسر من از بچگی از صداهای بلند میترسید مثلاً سبزی فروش یا ضایعات خرین می اومد گریه میکرد الان خوب شده باید با ترسی ک داره روبروش کنی من چند بار بهش نشون دادم ک این سبزی و میوه میفروشه ازش خرید کردیم یا برای ضایعات خرین بهش باتری نوشابه یا جای مایع دادم بهش داد الان جدیدا ک میزاره دم دروازه ک بردارن دیگه از اون صدا ها نمیترسه . وقتی کسی در میزنه بگو بیا بدو بدو کنیم بریم ببینیم کیه حالا بازی باشه ک ب این ترس غلبه کنه .
شاید بیرون خسته شده ی بار از اون ب بعد دوست نداره ولی این رفتارها طبیعی هستش و اقتضا سنشون هستش . پسر من عاشق اینه ک بره دور دور ولی خسته بشه گریه می‌کنه بریم خونه 🥴 اینو جدیدا انجام میده مخصوصا اگه خواب داشته باشه 🤦

طبیعی است

سوال های مرتبط

مامان دوقلوها مامان دوقلوها ۲ سالگی
خانوماتوروخداجواب بدین شرح حال پسرموبگم خیلی ازاتیسم میترسم کلمه زیادمیگه امانصف کلمات رو یه جوری میگه من متوجه فقط میشم، بابچه هانمیره بازی فقط دنبالشون میکنه دستورپذیریش فقط درحدیه که بگم بروبندازاشغالی بروکنترلوبیار، ماشینوبیار،بده ابجی بده بابا ایناروانجام میده، امایکسره باخودش حرف میزنه اونم چیزای نامفهوم دورخونه راه میره باخودش حرف میزنه، تازه یادگرفته خودش غذابخوره باقاشق،فرق دعواوخوشحالی رومتوجه میشه، اب داغ دستش وبشورم میگه داغ بو یعنی داغ بود،امااشاره نمیکنه ازاول اشاره نمیکنه میگه فلان چیزکجاست فقط نگامیکنه فقط باماشین وتوپ سرگرمه،بابچه هانمیره بازی درکی ازبازی نداره، بامن وباباش وخانواده من خیلی ارتباط میگیره بغلشون میشه، امایه کلمه رو شایدزیادتکرارکنه همش میگه بریم باماشین دد همش میگه تکرارمیکنه دوکلمه ای هم میگه بیم یعنی بریم حمام بریم مانو یعنی خونه مامانبزرگ ازدستاش زیادکارنمیکشه چیزی بخوادمنومیبره مثلاعروسکومیاره که من فشاربدم باطریشوکه بخونه بهش یادمیدم انگارنه انگار بقیه اسباب بازیها مثل تفنگ بزنه اجردرست کنه اصلایادنداره یادش میدم انگارنه انگار خیلی نگرانم بگم دیرهم راه افتاد20ماهگی قل دومم هست