۷ پاسخ

اولا که باز هم تلاش کن
بعدشم اگر نشد فدای سرت مگه‌مادر خوب و بد بودن فقط به شیر دادنه کاملا درکت میکنم عزیزم‌و‌میدونم‌چه احساس بدی داری ولی الکی خودتو سرزنش نکن تو بهترین مادر برای بچه‌ات‌هستی با شیر دادن و‌ندادن هیچ اتفاقی قرار نیست بیفته

دقیقا حال من سر بچه اولم داری. دقیقا عین شما بودم. همش میگفتم جاری هام دوسال شیر دادن و من نتونستم بچم و مریض شدم. ظلم کردم. ولی دیگه کاری نمیشد کرد. بجاش موقعی به غذا افتاد تمام سعی خودمو کردم که غذاهای مقوی سالم و عالی درست کنم.

منم شیرم کم بود مجبور بودم شیر خشک بدم مه شدید نفخ داشت دکتر گفت دیگه شیر خسم نده فقط شیر خودتو‌من فقط غذا خوردم.مرغ گوشت سوپ بیسکوییت با چایی.چایی ابجوشش خیلییییی بود مایعاات خیلی بخور

این چ حرفیه عزیزم مگه مادر بودن فقط ب شیر دادنه منم مثه تو شدم شیرم کم بود کمکی ک دادم پسرم دیگه سینمو نگرف تا دو سه هفته عذاب وجدان داشتم ولی چاره ای نداشتم چون سیر نمیشد تو هم خودتو درگیر این مسائل نکن این همه بچه با شیر خشک بزرگ شدن بچه ما هم یکی از اونا 🥲 بعدشم خیلی مقوی تر هم هست عوضش بیشتر بغلش کن و بیشتر بهش محبت کن فسقلی ها همه چیو متوجه میشن بچه اونقدی ک ب آغوش ومحبت مادر نیاز داره ب شیرش نداره

ببین بازم تلاشتو بکن الکی وا نده خودتو.اخرشم اگه شیرخشکی شد خودتو سرزنش نکن الکی.منم شیرم کمه خیلی خودخوری میکردم اوایل.اما میدونی چیه؟باید در طول روز شیشه رو خیلی کم بهش میدادی بیشتر با قطره چکون میدادی و سینتو می مکید و از کنار لبش تو میریختی.اونطوری اون میک میزد شیرت هم به مرور یکم بیشتر میشد.راستی شیرتو هم بدوشی بیشتر میشه.شیرافزاری لاکتاول و گالاکتومیدم بخور.من خودم خیلی اذیتم سر شیرم.ولی روزی یکی دوبار شیر خشک میدم بعدش سینم گاهی تا یکساعت دهنشه

عزیزم زود وا نده من تا یک ماه یکی از سینه ها نوکش بد فرم بود می‌دوشیدم با شیشه میدادم یکیش رو هم سینه . سعی می‌کردم شیشه هم زیاد ندم که عادت نکنه

عزیزم... منم شیرم کمه.. ولی شیر خشک با قاشق بهش میدم.. بعدش هم سینه خودم را میزارم دهنش...

سوال های مرتبط

مامان جوجه جان مامان جوجه جان ۳ ماهگی
امروز بردم بچه رو دکتر، برای ریفلاکسش دارو داد در مورد شیر سینه گغتم که دیگه سینه رو پس میزنه و ناراحتم گفت با قطره چکون یا سرنگ بریز روی سینه شیرخشک تا بخوره و دوباره سینه رو بگیره یک هفته جیغ و گریه هاشو تحمل کن درست میشه اومدم خونه بیدار شد روی سینه با شیشه شیر نیم قطره که مث همون قطره چکان هست شیر ریختیم نیم ساعتی طول کشید کلا ده تا از شیشه خالی شد اونم بیشترش ریخته بود روی لباسش و دست من اخرم جیغ زد سرشو کشید و عصبی شد و کلی گریه مجبور شدم شیشه رو بدم...خیلی حیلی ناراحتم... از شیری که کم بود و هست از بچه ای که تا هفته ی ببش سینه میگرفت ولی الان ن... همش میگم تقصیرمن من کم تلاش کرذم این مدت انقدر اذیت شدم انقدر خودخوری کردم که حال روحیم داغونه داغون...
حالا این وسط دکتر چهارتا قطره شیرافزا یک شکل برام نوشته بود منم متوجه نشده بودم شوهرم رفته خریده هرچهارتاشو 500 هزارتومان شده بهش میگم چرا همشو گرفتی میگه داروخانه گفته دکترت چهارتا داده منم گرفنم
منم 4 تا قطهر شیرافزا
و بچه ای که سینه رو پس رد
شیرکم
و عذاب وجدان شدید
و افسردگی پس ار زایمان
🙃🙃🙃🙃🙃🙃🙃🙃🙃😭😭😭😭😭😭😭😭