۶ پاسخ

میفهممت واقعا
ولی فک کنم همه ی ما از وقتی مادر شدیم تحملمونم کمتر شده
گاهی اونا واقعا به قصد دخالت نمیپرسن صرفا فک میکنن نظرشونو بگن شاید گاهی ماهم قبلا همینکارارو بیمنظور کردیم ولی برای مادرا چون خیلی خستن سختره

ب سمت چپم،هرچی میگن اصلا مهم نیس برام ،رفتیم عید مسافرت خونه پدرشوهرم جاریم میگفت آره دیگه همش بچتو بغل کن کار نکن اونو بهونه کن ،منم از لجش آروم بودنی هم از بغلم نمیزاشتمش زمین،بغل کسی هم میرفت از قصد صداش میکردم یا جلو چشاش میرفتم زود گریه میکرد میومد بغلم،حالشو ببر بابا پس چی زندگیمه دنیامه باهاش حال میکنم ب کسی چ

عزیزم تُ کار خودتو کن
ولشون کن بقیه رو
سعی کن اهمیت ندی ... سخته ولی بهترین کار همینه که سعی کنی حرص نخوری و به حرفشون گوش ندی و کاری که میدونی درسته رو انجام بدی

اون ی طرف...بعد خودشون تو ی چیزایی ضعف داشتن فکر میکنن تو هم مثل اونایی...اه تو به خودتم میرسی؟اه تونستی پستونک بدی؟اه تونستی شیر خشکم بدی....آرررره تونستم خیلی کارها رو تو نتونستی من تونستم😒😒

اونا میخان از الان تو بش اشغال بدی بخوره ولی ت میتونی با کلمه ک من مادرشم و تشخیص میدم چ زمانی ب بچم تغذیه بدم تا معدش سالم بمونه دهنشونو برای همیشه ببندی

دیقا من تو مسافرت این مشکلو داشتم ولی خوشبختانه ی بار جوابشونو دادم و دیگ حرفی نشنیدم

سوال های مرتبط

مامان فندق مامان فندق ۹ ماهگی