۲۴ پاسخ

من هیچ وقت تک فرزند دوس نداشتم،همش میگم یدونه ها غمگینن

ن تک فرزندی خوب نیست من تک فرزندم هم بابا مامانم خیلی روم حساسن هم خودم اذیت میشم .
هیچ دعوا و بحثمونو ندیدن چند ماهه اینجانب مراقبمن چون استراحتم
با شوهرم بحث کردیم منم دل نازکم گریه کردم بابام می‌گفت پاشو جمع کن بریم خونه خودمون😂می‌گفت ب چ حقی اشکتو درآورده تو یدونه هستی فردام میرم مغازش حساب اونو میرسم .
اصلا سر هرچیزی چنان میلرزن برام خیلی گناه دارن اذیت میشن .منم خودم جز اونا کسیو ندارم سخته

الان فک میکنی نمیاری من ک زایمان کردم عین خر پشیمون بودم گفتم خدا یکی بچه یکی الان حامله ام🤣🤣🤣🤣 چهار سال بگذره خودتم خر میشی دلت تنگ میشه

یکی ک خیلی کمه گناه داره منم چون ۱۷ سالگی بچه دار شدم و زایمان سختی داشتم میترسیدم گفتم دیگه نمیارم اما عجیب غریب خدا خواست و باردارشدم اما خیلی خوشحالم ک تفاوت سنیم با بچه هام کمه

من اگه هم سن شما بودم و ازدواج کرده بودم توو این سن تا الان کمه کم ۴تا بچه می آوردم.مادرتون درست میگن

منم همیشه یه دختر دوست داشتم دوتا شدن😅🎀

منم همیشه میگفتم بچه دوتاش خوبه نباید تنها بمونه دوتا کافیه برام تااخرش تنها خوب نیس من اصلا وی ندارم ازاولم میگفتم بچم دوتامیشه

امیدوارم نظرمو خونده باشی گلم یکم منطقی تر هم به فرزند اوری نگاه کنی و انشالله تصمیم درست بگیری . من پاک کردم نظرمو چون گفتم شاید کسی بد برداشت کنه و ناراحت شه

چ ترسی داره اتفاقا کار خودت راحتتر ما فامیل مون یکی چهار سال یکی هفت ماهه اون پسره بزرگه با شیطونی های هوای خواهر کوچیکضو داره اونم ب زبون اومد داره حرف میزنم و خیلی آرومه وقتی داداشش پیشش هست

و من که هنوز به دنیا نیومده به فکر دومی هستم و میگم دو سال و نیم ک بشه انشاالله بعدی و تمام با اینکه بارداری سختی هم داشتم تقریبا😍😂

خواهر من اینقدر دخترش شیطون غذا نخور خیلی اذیت شد الان پنج سالشه میگه یکی دیگه می‌خوام هممون خودمون میگیره یادش رفته اون همه سختی

من ک انشالله این‌ تو دلی ۳ سالش شد یکی دیگه میارم خودم ۴ تا خواهر برادر دارم بهترین حس دنیاست

من سر زایمان اولم اینقد اذیت شدم میگفتم من دیگه امکان نداره حامله بشم بچه میخوام چیکار پسرم پنج سال شد باز خر شدم دلم بچه خواس اینقد نوزادارو میدیم ضعف میکردم براشون میگم یکی کمه دوتا یا سه تارو آدم میخواد اینسری خیلی دوس داشتم دوتا باشه ک یدفعه ای ی تیر دو نشون باشه

من دوتا خیلی دوسدارم
اولی دختره
خیلی دلم میخاد تو دلمیم پسر باشه
دیگ تموم نیارم
سومی دیگ دوسندارم

تک فرزندی اصلاخوب نیست
جاری من فقط یه داداش داره انقد همیشه ناراحته میگه آبجی ندارم همیشه تنها بودم با اینکه چندین سال ازمن کوچیکتره ولی دوتا بچه پشت هم اورده
میگه چون خودم خیلی تنهایی کشیدم و افسرده شدم بازم میخوام بچه بیارم که خونه م شلوغ باشه و بچه هام رفیقو همدرد داشته باشن تو شادیا و سختیا بتونن به همدیگه تکیه کنن

بدون فكر بچه پس ميندازن فردا هم منتشو سر بچه ميزارن بزرگت كردن ٩ ماه تو شكمم نگهت داشتم، من خودم خيلي خوب بزرگ شدم ولي اينجور پدر مادراي بي فكر ديدم و واقعا ازشون متنفرم

تک فرزندی اصلا خوب نیست. بلاخره اینا بزرگ میشن. خدای نکرده فکر کن پدر مادر ی روزی نباشن. یکی میخوان پیشتبانه یا همدرد براشون باشه

اگه شرايط و موقعيتشو نداري و مطمئن نيستي آيندشو بتوني ساپورت كني خونه زندگي دارش كني به هيچ عنوان نيار،بچه محض سرگرمي و اطمينان خاطر آدم نيست آدم بايد به اون موجودي كه زندگي ميده فكر كنه و ببينه به نفعشه يا نه ،ضمن اينكه بايد انقدر از خودت مطمئن باشي كه بينشون فرق نميزاري

دوتا خیلی بهتر از یدونست عزیزم😍🥰

من به عنوان کسی که سالها اموزش داده بچه ها رو بهتون میگم که تک فرزندی اصلا خوب نیست ولی بازم هر جور خودت صلاح میدونی عزیزم

منم حرف شما رو‌میزدم😂الان دومی باردارم بعد ۶ سال ونیم دیدم وای خونه یه بچه نوزاد کم داره همم پسرم همش میگفت من داداش میخوام همه همکلاسیام‌ دوتا هستن من تنهام

وای ول کن ادم‌ مگه به حرف دیگران باید بچه بیاره
یه موجود زنده‌س

منم شوهرم میگه ۲ سال شد بعدی بیار

وااای تک بچه خوب نیس عزیزم
حتما بیار

سوال های مرتبط

مامان شاهان👼🏻 مامان شاهان👼🏻 هفته بیست‌وهفتم بارداری
بچه ها یه سوال.بهم کمک کنید تا بهتر تصمیم بگیرم من اصالتم اهل رشتم همه خونوادم اونجان من تازه اومدم تهران .من دلم میخواد تهران زایمان کنم ولی کسی اینجا نیست ازم مراقبت کنه یا باهام بیاد بیمارستان مامانم از شمال میاد ولی یه دختر سه ساله داره بچشو با کی بذاره اگه بیاره اینجا با کی بذارتش اگه نیاره که خوب یه هفته ۱۰ روز بدون مامانم که نمیتونه بمونه .زایملنمم موقع کار کشاورزیه مادرشوهرمم نمیتونه بیاد بجار داره
.اگه برم شمال زایمان کنم خونه مادرشوهرم که نمیتونم بمونم چون گفتم میرن مزرعه بعد دستشوییش بیرونه برا شستن بچع سخته
مامان بابام از هم جدا شدن خونه باباو زن بابامم نمیتونم که بمونم
مامانم و همسزش مزگن بیا خونه ما بمون ولی اونجام راحت نیستم بعد همسرمم کارش اسنجاس برامون سخته از هم دور باشیم .چون خوب باید چند هفته زورتر از زایمان برم دیگه .از اون طرفم دو هفته بمونم بعد برگردم تهران
الان بنظرتون من همینجا زایمان کنم؟ خونه خودم باشم راحتترم
یا برم خونه مامانم؟بدون همسر
مامان ضُحی خانم❤️ مامان ضُحی خانم❤️ هفته سی‌وپنجم بارداری
من بارداری اولمه و دختره خودم خیلی دوسش دارم و خوشحالم اما شوهرم از وقتی فهمیده لب و دهنش افتاده پایین حتی خانوادمم ناراحت شدن گفتن پسر بود بیشتر خوشحال می‌شدیم فقط مامانم خوشحال شد گفت خدا خیلی دوست داشته که بهت دختر داده
واقعا آدم ناراحت میشه با بعضی حرفا هنوز خانواده شوهرم خبر ندارن مادر شوهرم که همیشه میگه هرچی باشه مهم نیست فقط سالم باشه ولی اینام همش حرفه هم عروسم دوتا دختر داره بچه دومیش وقتی فهمیدن دختره لب و دهنش افتاد پایین و گفتن کاش پسر بود این یکی
الان من خیلی دلم واسه جگرگوشم میسوزه هنوز بدنیا نیومده هیچکسی دوسش نداره من خیلی دوسش دارم میخوام براش هرکار در توانم باشه انجام بدم ولی ازین بی ذوق بازی های همسرم و بقیه ناراحت شدم حالا بقیه رو بگم به درک واقعا از شوهرم دلم نارحت شد
وقتی از سونو میومدم خونه پیام داد شیری یا روباه😐
گفتم ینی چی اگه پسر باشه شیری و خوبه؟ اگه دختر باشه روباهه و بده؟ همین بهش برخورد باهام دعوا کرد و قیافه گرفت واقعا براشون متاسفم که دختر براشون انقد بی ارزشه