۱۵ پاسخ

فقط تنها امیدم خداونده که توقران گفته مع العسر یسرا بعد سختی حتنا اسانی خواهد بود

چالش بچه من الرژی و محدودیت غذایی و اینکه هرچی تو یخچاله میخاد هرچی میبینه میخادو... جدا
رفلاکسش عوق زدن با گوی غذا خوردن اونم اگهههه بخوره
کوتاهی قد و کم وزنی شدید
اسهال
نق زدن
همش میگه بغلم کن
خاب ظهر نمیخابه
خاب شب هم به زور تا دیروقت بیداره
صبح زود بیدار شدن
ی صدای در بیاد بیداره
مریض شدن های پی در پی
تب شدید غیرقابل کنتترل
همه یو میریزه و میپاشه اب برمیداره میریزه بشفابش میذارم تا میرم ی چیز دیگه بیارم همشو میریزه
خجالتی و کم رو بودنش
لج کردن زیااااااااااد لججووووججج
ناخن جویدن
با خودش باز نمیکنه همش باید کنارش باشم
حموم زورکی میره
مسواک به زور میرنه
غذاش نزدیک دو ساعت طول میکشع تا بخوره هردفعه اونم اندازه بچه یک ساله میخوره خیلی کم
خراب کار بودنش همه چیو داره خراب میکنه
اینها همه باهم میشن و من واقعا طاقت ندارم

پسرمنم الرژی داشت همه کارهاش دیر انجام داد الانم درگیر حرف زدنشم که باید ببرم ارزیابی خسته ترینم هیچکسم درکم نمیکنه و امراهم نیس خودم تنهام ...

عزیزبچه همش همینه تابزرگ بشع پیرت میکنه

میگم چجوری متوجه شدین ک بچه آلرژی داره؟علائمشو میشه بگین؟؟

عزیزم دکتر غدد بردیش؟
زیر دو سال چقدر تی وی میدید؟

نگران نباش
همه مامانا چالش دارن
دختر من از قبل عید خیلی یهویی پلاکتش اومد پایین
هر هفته آزمایش می بریمش
توی یک روز من پیش ۹ تا دکتر رفتم
دو تا دکتر الکی بهم استرس وارد کردن
الانم جواب آزمایش هاش اومده چند تاش بالا پایینه
دوباره فردا آزمایش داره یه سریای دیگه اش هم حاضره از استرس سه شبه نخوابیدم
افتادگی دریچه میترال هم داره که تو همین یک ماهه متوجه شدیم
توی آزمایش های دو هفته پیش متوجه شدیم کمبود شدید ویتامین دی هم داره برای همین دستاش خیلی در می‌رفت با کوچیک ترین آسیبی
یعنی دیگه نایی برای خودم نمونده
همش میگم کاش همه دردای این بچه بریزه توی جون من نبینم آنقدر اذیت شدنش رو

من همه این مشکلاتو تجربه کردم و همین الان دارم کاسه به دست با هزارتا بازی تهدید و وعده غذای وعده نهار و میدم😭

دختر من هم آسم داره هم الرژی وقتی سرفه های آسمیش شروع بشه بیچاره ام تا خوب بشه
شب اداری هم داره البته تا ۵سالگی شب ادراری محسوب نمیشه
بی نهایت لوس شده با کوچکترین حرف ما دوساعت گریه میکنه
دوس داره با بچه های دیگ ک بازی میکنه رئیس این باشه حرف حرف این باشه
خلاصه تو ی مهمونی ک‌میریم همش درحال گریه کردنه اعصاب همه رو خورد میکنه

خب تکرر ادرار رنگ پریدگی نگه داشتن مدفوع کم وزنی و لاغری و حتی ریزش مو از آلرژی لعنتی میاد.
حرف نزدنم وقتی شروع کرده اوکی میشه تو خیلی بچه ها بسته به ژنتیک یا اسکرین دیدن یا کارکردن مادر طبیعیه.

چالشایی که من با رزا دارم یکی آلرژی هست که آخراشه ولی تاثیراتش هنوز هست. زمانی که الرژن بخوره مثل پسر شما از مدفوعش میترسه چون احتمالا دفع دردناک و با فشار و دلپیچه داره. هی میدوه و نگه میداره.
دیگه غذا خوردنش که خیلی آروم و با گوشی دیدنه اونم چون از کوچیکی همینطوری غذا دادم چون ماهها و ماهها گزینه های غذاش یکی یا دوتا یا خیلی کم بود. از پذیرش طعمای جدید دوری میکنه. بافتای جدید دوست نداره. همون جیزای تکراری و امن با گوشی دیدن میخوره مستقل غذا نمیخوره خودش. دولقمه میخوره خسته میشه اگه دهنش بدم میخوره. گرسنگیشو نمیگه. بداخلاق میشه.
خواب و خواب و خواب. از وقتی از شیرگرفتم دیگه وسط روز نخوابید که میدونم روی رشد مغزش خیلی تاثیر داره. شبا خیلی دیر میخوابه. حتی دوساعتم تو رختخواب وول میخوره نمیخوابه. با کوچکترین صدایی بیدار میشه از نوزادی همین بود‌ موتور از تو کوچع رد میشد بیدار میشد با اینکه طبقه ۵هستیم و پنجره ها دوجداره هست و اتاق خواب فاصله داره از پنجره.
الان که آلرژیش خیلی بهتره وگرنه از چالشای قبلیش هرچی بگم کم گفتم
دندوناشم خیلی دیر درمیاد هنوز ۲تا مونده بقیه هم با کلسیم و امپول د۳ وبه سختی و دیر درومد.

منکه دیگه نمیکشم امروزفرداس که سکته کنم

بچه دیگه هم دارین؟ .

بچه اس دیگ .بچه همینه

الرژی به چی داره

عزیزم فقط، شما نیستی اکثر مادرا چالش هایی که شما داری دارن الان پسر من الرژی گوارشی شدید.محدودیت تو غذا ها. ریفلاکس. یبوست. وزن کم قد کم.. کم خونی.. مصرف دائم امپرازول کتوتیفن ددیگه نگم برات.. الان پسر دیگممم پنج ماهشه اونم الرژی شدید ریفلاکس خلاصه که پدرم دراومده

سوال های مرتبط

مامان آسنا و آرتین مامان آسنا و آرتین ۴ سالگی
مامانا دخترم 4 سالشه. تأخیر داره. من از دو سالگی از پوشک گرفتم اما هنوزم باهاش درگیرم خطا زیاد داره اولا فقط جیش یاد گرفته بود بخاطر اینکه یبوست داره نتونستم پی پی رو یادش بدم جیش رو هم گاهی خیلی خوب همکاری میکنه قشنگ میگه گاهیم میبینی انگار اصلا یادش ندادم میریزه تو خودش همش باید خودم حواسم باشه وگرنه میریزه اصلا براش مهمم نیس.. الان چن روزه باز اینطوری شده حواسم نباشه خودشو خیس میکنه خسته شدم بخدا ینی از زندگی نا امید شدم پس کس قراره دختر من خوب بشه کامل دستشوییشو بگه خیلی ناراحتم دلم میخواد فرار کنم برم یه جایی که هیچکس منو نشناسه. هر چقد دلم میخواد فریاد بزنم مشت بکوبم جیغ بزنم. بخدا کم آوردم. خیلی خیلی زیادم آب میخوره جوری که همش باید یه پام دستشویی باشه شبا هر 2 ساعت بیدار میشه یه بطری آب میخوره. پوشک میکنم بماند که اونقد خیس میکنه ازپوشک میریزه بیرون کل زندگیم به گند کشیده میشه. آزمایش قند نوشت براش دکتر خداروشکر مشکلی نداشت گفت فقط عادت به آب خوردن زیاد کرده باید از سرش بندازید چطوری آخه. دم به دیقه آب میخواد منم یه ذره بهش میدم لیوان رو پرت میکنه میگه پرش کن. اگه ندم بهش یه جیغ و دادی را میندازه همسایه ها میریزن سرم خسته شدم. خدایا ازت هیچی نمیخوام فقط دخترم مث بقیه بچه ها باشه دستشوییشو بگه قشنگ حرف بزنه همین. دیگه طاقت ندارم😭😭😭