خیلی دلم گرفته خیلی اخساس تنهایی میکنم از صبح با بچه سروکله زدن اقا ظهر اومده ناهارشو فرستادم پایین بخوره بخوایه بچه اذیتش نکنه،بردمش بیرون خسته بشه سر شب بخوابه حالا اومده با اخم و تخم ک چرا پیامو ج ندادی شامم نخورد رفت بیرون،انقد گریه کردم سردرد گرفتم

کون لقش
مگه بچه برای زن فقط
ناهارم نباید می‌دادی پایین

مرد بیرون خسته میشه
زن تو خونه

خودت چسش کردی

خیلی ناز دادی شوهرتو یعنی چی بچه س اگر باباش تحمل نکنه دیگه چی
کوه که نمیکنه باید بیاد باهاش وقت بزارن

والا برای ما هم همینه مرتب داد و فریاد ولی منم بریدم دیگه فقط باری به هر جهت زندگی می کنیم درکشون اصلا درک نیست درکه

عشقم زیادی راحتشون نباید گذاشت می دونم اون ها هم حق دارند ولی دیگه زیاده روی نکن بذار بفهمه زندگی و بچه چه قدر سخته همش هالیدی نباشه

ما تو فکر خیال مون زندگی میکنیم و مردا ذهن خون نیستن بیشترمشکلات سراین چیزاس چیزای سادع ای ک درست بیان نمیشه درست درک نمیشه
عزیزم شوهرم خونس بزاربچه بیخاب باشه اذیت کنه شرایط درک کنه

اشتباه میکنی سختی بچه داری را باید ببینه تا درکت کنه بچشه الان باید اذیتش رو بکشه بزرگ بشه ک عقلش میکشه اذیت نمیکنه بنظرم روشن رو عوض کن

انگاری همسرت خیلی احساساتیه

همیشه باید یه ایرادی بگیرن
نمیدونن که بچه داری سخت تر ازکارکردنه

مگه پیامش چی بود؟؟؟