۱۴ پاسخ

چرا ماها اینجوری شدیم به همه چی گیر میدیم خب طرف خوشحاله چکار کنه بگه چون پسر شده ناراحتم اینقد حساسیت رو اینجور مسائل زیاده شده مامانای پسر دار جرات نمیکنن چیزی بگن تا یه چیز بگن همه هجوم میارن بهش حالا اگه مینوشت خوشحالم دختر دار شدم کسی بهش بر نمیخورد !!!

خب این حق هرکیه چیزی دوست داره برسه شاید پسر دوست داره بیشترهم مامانایی که دختر دارن پسر ندارن ناراحت میشن ازاین موارد

بخدا برای ما که برعکسه، هرجا میریم میگن دختر نداری، دختر فلانه، دختر نعمته، من که تا حالا ندیدم کسی درباره پسر داشتنم تعریف کنه، برعکس همش حس بد به آدم منتقل میکنن میگن دختر همدم مادر پسر جا میزاره میره
بنظرم هرکی هرچی داره نعمت خداست چرا ته دل یه مادر و خالی میکنین با حرفاتون

اگه میگفت دختر دار شدم خیلی خوشحالم بازم‌میومدی این حرف رو بزنی؟😒

الان اگه مینوشتن خوشحالم بچم دختر شد هیشکی هیچی نمیگفت
عدالت یعنی دختر و پسر مساوی و در حد هم، نه اینکه پسرا هم اینقدر بکوبیم برعکس بشه
الان تو دور زمون جدید همه فقط دختر میخوان، مگر کسی که دختر داره پسر میخواد

همیشه از خوشحالی دیگران خوشحال باشیم😍

خب خوش حال شده نگفته کع دختر میشد ناراحت میشدم

عزیزم شما حساس و زود رنج شدین اگ ذوق دخترو داشت بازم ماها میگفتیم دختر چیه دیگ دخترم بزرگ کن مال مردمه ماها همیشه یه حرفی واس گیر دادن داریم وقتی واقعا حالمون خوب نیست. مثلا من واقعا دلم پسر میخواد نه برای اینکه بقثل بعضی هاتون تاجو تختم خالی میشه نه برادر و واس خواهراش

متاسفم بری همچون کسا

فقر فرهنگی

آموکسی کلاو در شیر دهی

سنجش بردی گلم خواب موندی بعدش زنگ نزدی

با منی الان؟😒💔

شاید ذوق و علاقه بیشتری به پسردار شدن دارن .‌.. بلع لحن صحبتشون هم درست نیست

سوال های مرتبط

مامان آراد و آرتا مامان آراد و آرتا ۶ سالگی
سلام من دوتا پسر دسته گل دارم چند وقته پسر بزرگم که شیش سالشه یه مشکلی داره لطفاً راهنماییم کنید
چند سال پیش با بچه هام رفتم مغازه همسرم آخر شب که مغازشو تعطیل کرد چندین نفر با ماشین بدون پلاک اومدن پیشش ازش یه وسیله ای خواستن همسرم گفت ندارم (چون واقعا نداشت)اما از اونجایی که آقایون دزد بودن اسرار کردن مغازه رو باز کنه و گفتن چون مغازه رو بستی نمیخوای بدی خلاصه دنبال سرقت بودن که آقام مغازشو باز نکرد بعد چند نفری ریختن سر همسرم تا میتونستن کتکش زدن خیلی ناجور پسر بزرگم که از ترس اون وسط جیغ میزد و گریه میکرد و شاهد صحنه های خیلی بدی بود بعد از اون ماجرا تا چند وقت بعدش شبها از خواب می‌پرید جیغ میزد و گریه میکرد و از ترس و استرس هم خودشو خیس میکرد و هم شروع به بالا آوردن میکرد دوسال از اون ماجرا میگذره و الان پسرم شیش سالشه و هرجای شلوغی که میبریمش مثل شهربازی یا پارک یا مهمونی از استرس شروع به بالا آوردن می‌کنه دیشب حتی بردیمش آرایشگاه موهاشو اصلاح کنیم همین که نشوندیمش رو صندلی گفت تهوع دارم و شروع به بالا آوردن کرد و گریه.ترو خدا بگید چکار کنم پسرم خوب بشه ؟حتی شهربازی که دوست داره بریم و با ذوق و اشتیاق میره اونجا ،همین که میرسیم اونجا شلوغی و جمعیت و که میبینه تهوع میگیره و با گریه شروع به بالا آوردن می‌کنه و میگه نمی‌خوام برم.کمکم کنید لطفا