این ننه شوهر من تا وقتی شوهرم نیس پیداش نمیشه... همین که شوهرم میفهمه میخواد بیاد(بعد یک هفته ) از چند ساعت قبلش هی سر زدنش شروع میشه تااا وقتی که میرسه، عین بختک میاد میفته اینجا اخه بگو زن حسابی ساعت ۲و نیم مردم دارن استراحت میکنن سر کار بودن خسته ان مثل تو که بیسچاری بیکار نیستن ... اصلا بچت باشه این بچه تو نیاز به استراحت نداره؟, بعد بک هفته اومده نیاز به خواب نداره؟ اونم ساعت دو و نیم؟!!! حریم خصوصی هم که قربونش برم معنایی نداره اصلا، در که اصلا نمیزنه شانس بیاری در خونه قفل باشه و الا عین عجل معلق بالا سرته

شایدلخت بودی توخونه.درنمیزنه.توراه پله شروع کنه حرف زدن که بفهمی میاد

منم ۴ سال اول زندگیم طبقه بالاشون بودم خیلی بدبختی کشیدم از دستشون ۴ سال اندازه ۴۰ سال پیرم کرد فقط اگه میشه دنبال بهونه محکم باش که از اون خونه بلند شید تا وقتی که اونجایی هم شوهرت پشت اوناست هم این رفتارشون ادامه داره..... کشیدم که میگم از هرچیزی که فکرشو کنی ازشون دیدم .میومدن بدون اجازه من سر یخچال...
پدرشوهرم بدون در زدن میومد میرفت تو حمام که شیرآب رو درست کنه...
کنار شوهرم خوابم میبینم مادرشوهرممم اومده کنار شوهرم خوابیده 🤕🤕🤕🤕
و هزاران چیزای دیگه که جزء ناگفته هاست ....
فقط از اونجا در بیا

به همسرت بگو مامانش کلید خونشون رو بده به شما هر زمان دوست داشتی مثل خودش بری تو خونه ببین همسرت چی میگه ،اگر همسرت اهمیت نمیده وقتی رفت سر کار خودت قفل عوض کن یکبار برای همیشه هم خودش هم خانواده شو توجیح کن که باید به حریم شخصیتون احترام بزارن واقعا نمیشه این رفتار رو تحمل کن

قفل یا دستگیره درو از عمد خراب کن برو از این دستگیره های جدید بخر

منم با عمه همسرم تو یه ساختمون هستیم اوایل عروسیمون خدا شاهده غروب به غروب که هم مادرشوهر و هم عمه اش میومدن البته عمه اش کمتر ولی اگه بردار شوهر کوچیکه میومد اگه من درب رو باز نمیکردم عمه درب رو باز میکرد منم به ناچار باید درب باز میکردم حتی دختر عمه هم میومد تا پزیرایی نمی‌شدن نمیوندن من همش باید یا میرفتم خونه مامانم اینا یا بیرون از دستشون از موقعی که دخترم بزرگ شده دیگه کمتر میان که اذیت نشن ولی قبلا خیلی اذیت میشدم فقط دعا میکنم خونمون به فروش بره که با عمه جدا بشیم هر چی باشه خبر دار میشه کی میاد خونمون کی نمیاد همش تو چم هستیم وگرنه عمه از مادرشوهر بیشتر کمک حالم بوده

😒انقدر از این آدمایی که فک می کنن حق هر کاری رو دارن متنفرم
البته منم طبقه پایین خونه مادرشوهرم
ما دستگیره رو از اون ور جوری کردیم که باز نمیشه ولی اولا کلید میموند اون ور درو باز می کرد چند بار چشم غره رفتم و آخرشم بهش گفتم که می ترسم اونجوری میای تو الان در میزنه

واییی تصورش کردم خیلی بده چه برسه واقعیت ببین خودت دستگیره عوض کن یا بگیر بشکونش (دور از چشم بچت شاید از دهنش دربیاد تو شکوندی) بگو یهو شکست که مجبور شه دستگیره بگیره خیلی پرروعه که ساکت میاد تو خونه و میبینه میترسی میخنده بهت... نزار باعث بشه بین تو شوهرت اختلاف پیش بیاد..

اوف منم امروز اعصابم از دست مادرشوهرم خورده دوست دارم نصفش کنم خدا خودش نشونشون بده

منم طبقه بالاشونم و این مشکلات رو دارم😭 واقعا این قضیه یهویی اومدن رو مخهههه مال منم یه تقه میزنن و میپرن تو اصلا ب جواب دادن نمی‌رسه یا حتی گاهی اوقات در زدنشونو نمی‌فهمم میبینم پریدن وسط خونه

قفل کن.بهونه کن بچتون ک بلادور چیزیش نشه_

برا منم اوایل ازدواج اینجوری بود یهو مادرشوهر خواهر شوهرم میومدن تو ...
من خیلی اعتراض کردم ک بابا چ وضعشه در بزنید بیایید تو یعنی چی اخه ادم دستشویی هم میخاد بره یه دری سری صدایی .....

ادم شدن الان

😤😤😤😤😤😤اعصاب میخواد والا خدا به دادت برسه

تویه ساختمونین؟ چه سخت

وای چقدر سخت

یا خدا
خدا بهت صبر بده