مامانایی ک شیر بشیر بچه اوردین خداقوت...
میخوام احوالتونو بپرسم و
و
یک سوال
شمایی ک بچه هدتو تفاوت سنی یک سال یکسال نیم دوسال و ایناست...چیکار میکنین خدایی؟
ارامش دارید
اعصابتون...
یا حتی اعصاب اون بچه بزرگ تره
خونه زندگیتون
محبت به بچه بزرگ تره چی؟اذیت نپیشه؟
تو بارداری مجبورید بقلش کنید....
و کلی ازین چیزا

آیا بچه هاتون ارامن....؟هی نق نمیزنن ببر منو بیرون
بقل کن
موقع خوابشون.
مریضیا
غذاشون
مدیریت همه باهم بعد فکر کن باردار باشی
یا تازه زایمان کرده باشی به یه بچه زیر دوسال😭
یا همش دست نمیزنن ب کابینت و سیله بشکونن



یا آیا خودتون صبور و ارامید؟
چون حس میکنم یکی ازین موردا باید باشه....!
برام بگین چطورین؟😶❤️

من با همین یه دونه افسردگی گرفتم حالم بده والا نمیتونم مادر قوی باشم

من با این یدونه افسردگی گرفتم هیچ ی سره جیغ و داد میکنم😭چه برسه دوتا

الکی میگن با هم بزرگ میشن تموم میشه ولی همه چیزش سخته من پسر دومم دوسالش بود که حامله شدم
بشدت اروم و نجیب بوده وهست همه جوره راه میاد باهامون نه نق میزنه نه غر میزنه نه هیچی پسرم سومم اذیت کن نیست فقط یکم قلدره ولی واقعا سخته یعنی الان تو این دوره ی زمانی که من هشتمدخترم ۸ سالشه پسرم ۴ سال کوچیکه دو سال واقعا تو رنجماعصابم صفره هرچی میدوام نه خونه مرتبه نه هیچی فقط هر شبی که میگذره خداروشکر یه روز دیگه هم گذشت

حتی نمیخوام بهش فک کنم فعلا ادم برای خودش و بدنش باید ارزش قائل شه البته با تمام احترام به بقیه نظرات

من سه تا دارم گلم همین قد که سخته همینقدم لذت بخشه از نظر من

از ثانیه اولش که باردار میشی تا الان که دوااشون باهم دارن بزرگ میشن سخته
خیلیلم سخته
ماهم اعصابامون ضعیف میسه یه جاهایی روانی میشم

حتی بعضی وقتا دلم میخواست این دوتا بچه رو با خونه همه رو بزارم و برم فقط برررررررم
ولی کم کم هزچی بزرگتر میشن راضی تر میشم از اینکه پشت سر هم اوردم چون الان که بزرگه باهمون زبون بچگونش میگه پدات(فدات) بشم ابجی ادم دلش ذوق میکنه
البته همین الانشم یه جاهایی کم میارم
و اره حتی یه جاهایی هم نمیتونی به هیچ کدومشون محبت کنی اما همش میگذره وقتی میاری اونموقع که مجبورباشی توانش رو هم داری

من ندارم ولی خیلی سخته

بارداری😐