۱۰ پاسخ

اره خداروشكر هم من هم همسرم خيلي مديريت ميكنيم كه باهم وقت بگذرونيم
بيرون ميريم شبا بچه خوابيد دوتاييي فيلم ميبينيم حرف ميزنيم كوه ميريم
بيرون ميريم هم مسئوليت بچه رو خيلي وقتا شوهرم قبول ميكنه كه من يه كم ريلكس كنم

ماهم اینجوریم حتی بعضی وقتا شوهرمم وقت می‌ذاره خودم حوصله ندارم از رو هم میبرمش عصبی شدم انگار😑

همه چی برمیگرده ب خود آدم
ما بهترهم شده رابط مون

نمی‌دونم این زایمان چیه که از لحاظ روحی خیلی داغونت می‌کنه واقعا خیلی بده من سر زایمانم توبه کردم همین اولی و آخری باشه دیگه بچه نه واقعا از لحاظ روحی آدمو اذیت میکنه

اره برا ماهم همینطوره

منم اینجوری شدم خیلی میاد طرفم و بهم محبت می‌کنه ولی حس میکنم درک نمیشم نیاز به محبت دارم
چندین بار هم گفته بچه رو بزار پیش مامانم بریم کافه ای چیزی برای هم وقت بزاریم ولی من حس میکنم ظلم میکنم به بچه دلم نمیاد ولش کنم
از اونور هم اصلا حوصله ندارم بعد زایمان حس میکنم گوشه گیر شدم بعضی وقتا آهنگ میزارم گریه میکنم نمی‌دونم چرا

کم کم رو روال میوفته بنظرمن اوضاع بهتر میشه ولی هیچوقت مثل قبل نمیشه بجای رفتن با رفیقاش خودت و نینی برید حال و هواتونم عوض میشه

آره دقیقا اوضاع منم همینه دقیقا ناامید شدم از زندگیم😭😭

کوچولو اصلا نمیزاره

فکنم همگانیه
منم همینم همش دعوامونه

سوال های مرتبط