فرزانه جون بزار امتحانات پسرام تموم بشه قرار میزاریم باهم بیای خونم یا بریم بیرون هم تو از تنهایی در میای هم میبینی امیریل من صد پله از شاهان بدتره به زندگی امیدوار میشی
روزام ببر بیرون یکم انرژیش خالی بشه میاد خونه خسته میشه شاید اینجوری بخوابه
عزیزم اول باید صبرو حوصله کنی دوم اینکه میبینی شبا خیلی دیر میخابه سعی کن از ساعت ۸خونرو یکم تاریک کنی بعد غذا اینا یا شیر بدی دگ کلا محیط خونرو تاریک تاریک کنی براش لالایی بخون تابش بده یا با هر چیزی که خوابش میبره چن روز اینکارو بکن فقط با صبرو حوصله یه چن روزی تحمل کن ببین زود میخابه یا نه پسر منم قبلا خیلی دیر میخابید بردم دکتر یه قطره داد اسمش یادم نیس دقیق ملاتونین بود دقیق یادم نیس حالا اینکه نوشتم درسته یا نه بش یه چن روزی دادم خوابش بهتر شد مثلا ساعت ۸یا ۹میدادم بعد دگ خوابش میبرد البته تابش میدادم
بچه ی من باور کن اینطوریه روزا چسبیده بهم نق میزنه شب میشه من چون با مادرشوهرم توی ساختمانونم میرم پایین اصلا منو نمیشناسه میره سمت پدرشوهرم بازی میکنه میخنده انگارنه انگار منو سرویس کرده میگم نق میزنه کسی باورش نمیشه
وای تا ۵صبح بیداره🥺🥺
دخترمنم
وای منم عصرزیادخابیده بود یعنی تاالان نمخابید منم هی مخابیدم پامیشدم کتکشم زدم. 🥺
روزام چیزی بریز جلوش بازی کنه یا خوابه کارتو انجام بدن بچه منم همینه مث سگ همش اویزونمه بعد باباش میاد محرم نمیذاره انگار زنده ب گورش میکنم ک اصلا محرم نمیذاره تا میرم سمتش گریه میکنه جوری شده ک دوست دارم بگیرم سیر دلم بزنمش الان ب حدی ازش عصبی شدم ک نگو گفتم روزا مث سگ اویزونمی ساکتی صدات بالا نمیاد پس بابا اشغال تو میبینی نمیای سمتم چرا دیگه همش گریه میکنی دهن گشاد باز میمونه
شبا خاموشی بزن هیچ صدایی نیاد گریه ام کرد روشن نکن بهش محل نده تا بخوابه بچرخونش تو تاریکی یا سر پات تابش میده چند بار این کارو کن دیگه میخوابه
درکت میکنم مامان شاهان خ سخته خدایی.خدا به همه ما مامان ها توان بده.منم مامان و خواهرم شهر دیگ زندگی میکنند مادرشوهرم وسواس داره و زیاد نمیریم و بیایم،شوهرمم از صبح تا ۱۰ شب سرکاره ظهرها دو ساعت میاد ناهار و میره،خلاصه خ خ تنهام و ویهان دائم اویزونمه گفتم از شیر بگیرمش بهتر میشه ولی متاسفانه نشد که نشد...یه آشپزی ساده و یه ظرف شستن ساده را راحت نمیگذاره بکنم اینقدر میکشه منو اونور یا میچسبه به پاهام که منم برا اینکه عصبانی نشم دائم ذکر میگم تا کارم تموم شه بغلش کنم...خ هم شیطون شده و دائم میگه ببرم بیرون...بیرون بردنش هم یه جور اینقدر اذیتم میکنع که به غلط کردن منو بندازه بعدم تا میایم خونه بازم همون آش و همون کاسه....ظهرها هم یک ساعت یا نهایت دو ساعت بخوابه که بینش هم غر میزنه که باز کنارم باش و چرا نیستی....گاها تو بغلم میخوابونمش جوری که دستام یا پاهام خواب میره....
دخترمنم همینطورشالم ومیاره میزاره سرم بعددمپایی میپوشه میگه بریم بیرون😂
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.