۵ پاسخ

چرا انقدر حرف زدن یکیشون بعد دوسال آمده بود شیفت شب هی میگفت وای یعنی حالا بچم چیکار میکنه بعد دوسال آمدم ی جوری سخته صبحم باید برم دنبال پسرم وای دارم میمیرم و هی به من می‌گفت وقت زایمان بود ساعت ۲ نصف شب و برای هم حرف میزدن وسطش کار میکردن منم از اینه کنار میدیدم چیکار می‌کردن ولی ترس نداشت بیشتر ذوق داشت واای خیلی خوب بود وقتی برای اولین بار صدای گریشو میشنوی میزارندش روی صورتت با دوتا دست های کوچولوش میگیرتت و دنبال ممه رو صورتت میگرده 🥰🥰🥰

چیزی نمیبینید فقط بدن تکون میخوره وقتی بچه رو درمیارن

اره بلخر ه وسایل می‌بینید راست میگه منم میترسم میفهمید چ میکنن

چیزیم پیدا نیست متخصص بیهوشی بالاسرته باهات راجع به حالت حرف میزنه و اسم بچه و...

چیز خاصی نمیگن🤣

سوال های مرتبط

مامان طاهاجون🤱 مامان طاهاجون🤱 هفته سی‌وهفتم بارداری
مامان طاهاجون🤱 مامان طاهاجون🤱 هفته سی‌وهفتم بارداری