۴ پاسخ

دختر منم همین بود البیته به گوشی اب بازی تو‌حموم برای شستنش هم چنان داستانه
از دستش سمت گوشی نمیتونستیم بریم یه دوره ای داره اروم باش براش از این تبلت نقاشی هست از اونا بگیر من با اون ترکش دادم

دختر منم قبلا کلا اینجوری بود خیلیییی اما یه مدت ندادم بهش یه چندنا شعر و کارتون ریختم فلش زدم ب تلویزیون دیکه هر وقت میخاست اونو روشن میکردم نگاه کنه
دیگه الان اصلا یادشم نمیاد
مگر اینکه خودم بدم بهش یا چ چیزی بشه نطرش جلب کنه گوشیمو بخواد
و حالا باید تلویزیون از سرش ببرم البته اونم ندم بهش گریه نمیکنه فقط هیچ سرگرمی نیست براش با اسباب بازیا بازی نمیکنه

بچه منم دقیقا اینجور شده

جلوش گوشی برندارید
سعی کن باهاش بیشتر بازی کنی
وقتی گوشیو دید حواسشو با بازی ودادن خوراکی پرت کن

سوال های مرتبط

مامان دوقلوها مامان دوقلوها ۱ سالگی
مامانا یه مسئله ای هست که من خیلی بابتش عذاب وجدان دارم
چند وقت پیش که بچها مریض شدن و بردمشون سرم بزنن برااینکه رو تخت بمونن تا سرمشون تموم بشه من رفتم توی نت سرچ کردم شعر کودکانه و براشوت شعر اوردم گذاشتم ازاون روز هی گوشیمو میارن بهم میدن ک یعنی اون شعره رو بذار منم شدیدا ازاینکه گوشی دست بچها بدم یا چیزی براشون تو ی گوشی بذارم بدم میاد
حدودا ۹۰ درصد موفق بودم و با وجود گریه و لحظه های سختی که داشتم گوشی ندادم دستشون اما ده درصد هم شده و مواقعی که دیگ خیلی کم اوردم یا تو موقعیتی بودم ک مجبور شدم هرازگاهی گذاشتم اون شعرو براشون
حالا مشکلم اینکه وقتی میریم گاهی( گاهی هاااا همیشه و هر لحظه نه) جایی گوشی بقیه رو میدن دستشون و فکر میکنن بقیه هم اون شعر رو توی گوشیشون دارن و بقیه هم گوشی رو باز میکنن و توش عکس و فیلم نشونشون میدن
امشب رفته بودیم پارک بیچاره کردن منو بچها اینقدر ک گریه کردن اما من همش میبردمشون بازی و اینا بعد یع مامان دوقلوی دیگه کنارمون بودن همین ک اومدن گوشی داد دستشون و تا وقتی رفتن ساکت و توگوشی بودن
بقیه هم هی میگفتن خودتو پاره کردی حالا چی میشه یذره هم گوشی نگاه کنن ببین این مامانه چه راحت و ریلکسه و من واااااقعا کلافه میشم از حرفاشون و معذب ازاین بابت که فکب میکنم چون تو خونه زیاد تو گوشی میرم بچهاهم اینجوری شدن
میخوام گوشیمو بذارم کنار و یه گوشی دکمه ای بردارم میدونم خیلی سخته اما شاید اینکار باعث بشه توجه بچها از گوشی برطرف بشه
نظرتون چیه؟
مامان 💕دلوین💕 مامان 💕دلوین💕 ۱ سالگی
دخترم عاشق باباشه شوهرم هم عاشق دخترم و به شدت روش حساسه از وقتی از سر کار میاد از سر و کول هم بالا میرن تا نصف شب..از قب تا شب بچم گوشی من بدبخت دستشه شوهرم هم یه نکن بچه بهش نمیگه میگه بچس کوچیکه نمیفهمه اشتباهه این کار میگم خب ما باید بگیم که بفهمه ولی خودش شوهرم قشنگ میشینه دل سیر با ایکس باکس و گوشی بازی میکنه من یه دور گوشی رفتن تو دلم مونده...حالا اینا کاری ندارم من خب بعضی وقتا داد میزنم میگم نکن اشتباهه بچم انگار از من بدش میاد اصلاااا نمیاد پیشم وقتی باباش میبینه همش میره سمت اون اینقدر بهش بوس میده بغلش‌میکنه ولی به من فقط میزنه دخترم با بند پستونک محکم میزنه بهم انگار کمربند دستشه اینقدر درد میکنه و کبود میشم یکی ندونه فکر میکنه شوهرم بهم زده یا شبا موقع خواب اینقدر رو سینم و سرم پا میزاره فشار میده هرچی میگم نکن این کار اشتباهه میخنده فکر میکنه من دارم باهاش شوخی میکنم😑امشب اینقدر با بند پستونک بهم زد و درد کرد که نشستم کلی گریه کردم یعنی اینفدر از من متنفره؟من که کل جوونیم پای این بچه کذاشتم دکتر منع حاملگی بودم از خودم گذشتم تا این بچه به اینجا برسه یکم پول داشته باشم براش لباس یا اسباب بازی میخرم 😭😭😭