۰قدر آدما فرق میکنن مادرشوهرم‌میگ بچتون فرستادی بالا مای بیبی بهش بزن آنوقت دوستم میگ مادرشوهرم من خودش میبرمش جیش میگیره میشوره میگه بزار بچه آزاد باشه یاد بگیره

بچتو تنها نفرس
منم با خانواده شوهرم زندگی میکنم ولی اصلا بچمو تنها نمیفرستم خونشون
هیچی جز مادر هواسش نیسنت به بچه بچه هام تو این سن ماشالله تحرکشون زیاده بیشتر به مواظبت احتیاج دارن

مادر شوهر منم خدایی خیلی زن خوبیه اصلا این جوری ادا در نمیاره خودش میبره بچه ها رو میشوره

همه که شبیه هم نیستن عزیزم یکی خیلی خوبه یکی نیست همه مثله هم نیستن خودتم باهاش برو

عجب آدمیه
مادر شوهر من میگه اشکال نداره جیش میکنه بالاخره یاد میگیره بعد فرشامونو میدیم میشوره فدای سرش

خداروشکر مادرشوهره منم اینجوری نیس
البته شوهرمم از اول باهاشون اتمام حجت کرد و گفت حق ندارین از این اداها دربیارین

خودتم باهاش برو بالا خب

والا مادرشوهرمنم میگ مای بیبی نکن بچه میسوزه
جیشم کنه میگ بچس قالی با آب تمیز میشه

والا ما ازشون دوریم سالی یک بار میریم خونشون از زمانی که میریم مادرشوهرمن میره بیرون و نیست،حتا انقدر شعور نداره یه دست محبت روی سر بچه من بکشه،من پدرو مادر ندارم جمعا یدونه مادر بزرگ داره که با گاو مو نمیزنه،برای آرایش و چیتان پیتان و خیابون گردی حال داره اما به ما میرسه سر درد و بدن درد داره

من که سرکار میرم بچم صبح تا ظهر پیش مادرشوهرمه

توقع نداشته باش بگه بذار بیاد جیش کنه روفرشام،،،،بعدم اون برا مهمون ی روز دوروزه نه همسایه بودن،،،نزدیک بودن همین بدیاروداره من ازالان عذامه که۳_۴سال دیگه باید برم کنارمادرشوهر

مثل مادرشوهرمن بچم پوشکش یکم کثیف شه هی میگه ای وای الان میزنه بیرون زود عوض کن تا حالا یه بار نه دخترم نه پسرمو نشوسته وقتیم حرف میزنه میگه بچه خودمه اونقدر حرص میخورم

خب چرا میفرستیش بالا

من تازه بچمو از پوشک گرفتم دو هوایی میشه