امشب صدرا رو بردم دکتر گفت آب بدنش کم شده به خاطر اسهال....بستریش کن قبول نکردم ،اصلا با بستری بچه موافق نیستم مگر شرایط خیلی حااااد ....‌سروم براش نوشت بردمش بیمارستان نتونستن براش بزنن جای خصوصی ام بسته بود چون دیر وقت بود آخرش ارجاعم دادن بخش اطفال بیمارستان....بعد از ۵ بار سوراخ کردن بچه رگش پیدا شد به قدری این بچه جیغ زده بود ک از حال رفت و دیگه چشاش داشت میرفت ....چندبار پشیمون شدم اما گفتم بهتر از اینه که کلا آب بدنشو از دست بده و مجبور شم بستریش کنم
سروم رو وصل کردم اما یکم از سروم مونده بود که صدرا در یک حرکت ناگهانی پاشو پیچوند دور شیلنگ سروم و از رگش کشیدش بیرون....منگ دیگه گفتم نمیخواد بقیشو همین مقدار بسه براش....
اُ آر اس هم نمیخوره....ازین طعم دارا بهش داده اما دوست نداره دکتر گفت تاصبح ی بطریشو بخوره.....
از وقتی ام اومدم دارم ب خونه میرسم این دو یه دوز کخ صدرا مریض بود همه جا ترکیده بود انگار ک بمب انداختن تو خونه....

تصویر
۸ پاسخ

خونه رو بیخیال شو به بچت برس

خب اگ هنوز اسهاله باید بستری میشد...هیچکس با بستری شدن بچش موافق نیس از رو اجباره و بخاطر شرایط خود بچه اس دیگ... دختر من بخاطر اسهال یه شب بستری شد باز چون هیجی نمیخورد و اسهال بود اما کمتر دوباره دکتر یه سرم نوشت براش ک درمانگاه زدم ولی تو بیمارستان خیلی سرم گرف رگشم خدا رو شکر اذیتش نکردن... دقیقا ا ار اسم نمیخورد اصلا هیچی

دوغ بده میگن خیلی خوبه

پسر منم آب بدنش خشک شد نتونستن رگ پیدا کن دکتر گفت بستری ولی من گفتم ن اوج جنگ بود بیمارستان نا امن،اومدم خونه نذر کردم براش خدا شاهده خوب شد ،یسره آب بده بهش بطریش آب کن چای کمرنگ بده ،دوغ خنک شور شیرین بده

ول کن تو رو خدا خونه رو بعدم نمیشه به ساز بچه رقصید که دارو نمیخوره سرم نمیذاره خب پس چاره چیه

طولانی ترین اسهال و ویروس بود یه هفته فیکس طول کشبد

*دو سه روز که ....

به زور با سرنگ بده بچه کیه که بخوره ما هم مجبوری با زور میدادیم

سوال های مرتبط

مامان آبان مامان آبان ۱ سالگی
مامانا سلام
این پست رو برای کسایی میذارم که بچه شون از حموم می‌ترسه. پسر منم از حموم می‌ترسید و هربار از اول تا آخر گریه و جیغ و فریاد داشتیم. من دیدم اینطوری نمیشه و سعی کردم بفهمم از چی بدش میاد. اول فک کردم از تماس پاهاش با کف حموم چندشش میشه، براش دمپایی خریدم ولی بی فایده بود. بعد فک کردم از فشار زیاد آب می‌ترسه. وانش رو با فشار کم آب پر کردم ولی اینم نبود. خلاصه بعد از کلی تلاش فهمیدم مشکل بچه با دمای آبه. آبی که روش می‌ریختم و به نظر خودم اصلا داغ نبود از نظر این داغ محسوب میشد. آب رو ولرم کردم، جیغ و داد کمتر شد ولی هنوز حموم رو دوست نداشت.
چن تا کتاب حموم خریدم و یکی دوتا اسباب‌بازی کوچیک مخصوص حموم. یه سفینه کوکی که تو آب حرکت میکنه و یه اردک سوتی. یه بطری خالی میسلار هم که براش جالب بود بردم تو حموم. یه شعر حموم هم از یه کتاب دیگه پیدا کردم و حفظ کردم و موقع حموم کردن براش خوندم. الان اینطوری شده که هر روز حوله اش رو برمیداره، میره پشت در حموم و میگه اَموم :) وقتی هم میریم حموم باید به زور بیارمش بیرون
مامان حسنا مامان حسنا ۱ سالگی
سلام مامانا خدا قوت
گفتم از تجربه ام بهتون بگم دختر من پنچشنبه دندون در آوردم فرداش جمعه ظهر شروع کرد اول اسهال بگیرد ۴بار شکمش کار کرد بعدش بدنش گرم شد اول کاری که کردم شربت آبلیمو درست کردم و بهش دادم گرمی بدنش یکم اومد پایین بهتر شد عصری براش کته ماش درست کردم بهش دادم اصلا هم همراه غذاش ماست بهش ندادم چون اسهال داشت بهش ندادم دوبار بهش موز دادم میوه دیگه ایی هم اصلا بهش ندادم ساعت ۸شب یکم دیگه کته ماش بهش دادم و یک ساعت بعدش هم یکم چایی نبات (نبات سفید )بهش دادم ساعت ۱۰شب که شد بچه من نه دیگه اسهال داشت و نه دیگه بدنش گرم بود خوب شد کامل ‌.
برای اولین بار زودی نرفتم سراغ دارو و دکتر اول دمای بدنشا کنترل کردم و بعدم چیزهایی که برای خوب شدن بود غذا میوه و شربت بهش دادم واقعا هم خوب شد گاهی وقتا خودمون با مراقبت کردن و رعایت کردن یک سری مواد غذایی میتونیم به خوب شدن بچه کمک کنیم گفتم تجربه ام بهتون بگم که اگر یک روز نیاز داشتید بتونید استفاده کنید‌
برای یبوست بچه هام هم میتونید از میوه گیلاس کمک بگیرید من دختر بزرگم ۵سالشه و یبوست دارد از وقتی که گیلاس اومده مرتب دارم بهش گیلاس میدم مشکل یبوست برطرف شده و شکمش کامل کار کرده به خاطر سردی گیلاس هر وقت گیلاس بخورد بعدش بهش خرما میدم .
مامان محمد مهدی✨ مامان محمد مهدی✨ ۱ سالگی
امروز رفتیم برای محمد مهدی آزمایش خون بدیم بعد یکی از فاکتورهایی که دکتر براش نوشته بود رو هر آزمایشگاهی نداشت و با کلی سوال بالاخره یکی رو توی کرج پیدا کردیم. ۴ ساعت ناشتایی احتیاج بود. از گرسنگی بچه که بگذریم این بچه متاسفانه مثل خودم تقریبا بد رگه بعد چون به خاطر جراحی هاش برای قبلا آنژوکت زدن متوجه شد که قراره چکار کنند و کل اونجا رو گرفت روی سرش...🫠
بعد نمیدونم واقعا بلد نبودن یا بچه من بد رگ بود حدود پنج تا نقطه رو سوراخ کردن تا بالاخره تونستن ظرف ها رو پر کنند🤦 همسر من خیلی صبوره و کلا دیر عصبانی میشه ولی امروز یه جوری بهم ریخته بود که برگشت به ظرف گفت ما قبلا مجبور شدیم برای یه آزمایش پسرمون رو بردیم بیمارستان ازش آزمایش گرفتن و طرف هم به دختر جوون تازه کار بوده، اینقدر اذیت نشد که شما اذیتش کردید
بعد جالبه نمیزاشتن ماهم بریم جلو حتما خودشون باید دستشو میگرفتن😑
بعد از آزمایش که گفتن بیا بغلش کن به جوری بچم پرید بغلم و آروم شد که دلم ریش شد🥲
پ.ن: این عکس هم از آزمایشگاه کوفتیشون گرفتم فقط چون رنگ صندلی هاشون با لباس محمد مهدی ست بود😂