۸ پاسخ

سلام مامان مهراد عزیز خوبی ؟ آره دقیقاً دختر منم همینه تا حدی بود که دیگه هیچ غذایی نمی‌خورد یا فقط همونی که دستور می‌داد و میخورد در واقع شرطی شده بود و منم بخاطر اینکه بالاخره یچیزی بخوره همش به دلش راه میومدم ، اما دیگ خسته شدم و از یه تایمی به بعد خیلی مریض می‌شد و وزن گیری نداشت برای همین به مدت ۶ ماه به صورت کامل یه پادگان کامل داشتیم تو خونمون، هیچ خوراکی خریده نمیشد حتی اگر خودش و می‌کشت هم نمیخریدیم تا حتی که چند شب از لجبازی گرسنه می‌خوابید اما من همون غذا رو درست میکردم میذاشتم سر سفره و براش بشقاب و قاشق میذاشتم بعد چند روز حتی با اینکه غر میزد اما میومد سر سفره و از گرسنگی خودش تند تند غذا میخورد شاید کلا پنج قاشق میخورد ولی من هیچی نمی گفتم که باید تا آخر بخوری یا کم خوردی یا الان هنوز گشنه ای ، فقط میگفتم آفرین مامان هر چی گرسنه ای الان بخور چون سفره جمع بشه دیگ هیچ غذایی نداریم تا شام ، و ت این تایم هم به غیر از خوراکی سالم مثل مغزی جات یا میوه یا نهایتاً پفیلا که خودم درست کنم نمی‌آوردم تا شام دوباره همینطور ، خداروشکر خداروشکر الان خوب شده و میتونم بگم حداقل اینقدر میخوره تا سیر بشه حتی اگر خوراکی هم باشه خودش اول غذا رو انتخاب می‌کنه. درست میشه فقط باید شما و پدرش متحد باشین و یه مدت براش وقت بزاری و غذاهایی که دوست داره درست کنی و خوراکی کلا قطع کنی حتی برای جایزه هم نزاری تا خوراکش درست بشه. موفق باشید.

دقیقا پسر منم فقط میگه بستنی.در فریزر باز میکنی میگه بستنی میخای بیاری.

کارش فقط قطع هله هواست. باید جیغ و داد و نخوردناشو یه مدت تحمل کنی تا ازسرش میفته و غذا میخوره. این مدت فقط صبوری کن پرخاشگری نکن باهاش گریم کرد یا بهونه گرف خونسرد باش بگو غذا همینو داریم گرسنته بیا بخور اگه نیس پاشو جمع میکنم تا یه مدتم نه خودت نه اطرافیان نزارا براش اصلا هیچ نوع هله هوله ای بگیرن. دختر من فقط این طوری خوب شد. دقیقا مث بچه شما هیچی نمی‌خورد. تازه ما سوپر مارکتم داشتیم تا گشنه میشد میرفت سراغ هله هوله کلافم کرده بود فقط با این روش درست شد

انگار پسر منو توصیف کردی

خب هله هوله واسش نگیر
من دیروزک ازحرم برمیگشتم رفتم توی مغازه رشته اش بخرم کیان چشمش ب چیپس وپفک افتادگفت واسم بخرگفتم اقانمیفروشه شب ب بابابگوبخره
توی خیابون گریه میکردنمیومدمنم راهموگرفتم رفتم دیدم اومدپیشم بازگریه ک من پفک میخوام منم گفتم بریم ازنزدیک خونه میخرم رفتیم نزدیک خونه سرشوگرم کردم بازتوی پارکینگ گفت میخوام همینطورگریه وجیغ میکشیدمنم واسش نخریدم

فقط به خاطر عادته یه مدت خوراکی نخرید عادت میکنه دختر من حالا یه مدت قبل تو طول روز کا خوراکی میخورد شب ها هم میگفت خوراکی بزارید بالای سرم یه شب بهش گفتم فقط میوه ولقمه داریم خودت انتخاب کن نق نق کرد ولی گفتم چیزی نداریم میتونی گریه کنی آروم شدی فک کن بعد انتخاب کن حالا براش عادت شده حتی در طول روز میخواد بازی کنه میگه بشقاب میوه منو بده

پسرم منم خیلی خوراکی میخوره پفیلا بستنی ابمیوه
ولی غذاشم میخوره نق نمیرنه ی غذایی ام بگه نمیخورم میگم تا نخوری مثلا عصرونه بستنی کنسله بعد کم کم میخوره یا نخوره ام اصن زیر حرفم نمیرنم و کلا بستنی یا خوراکی داشته باشم نمیدم کلا عصرونه نمیدم تا شام دگ داره یاد میگیره کم کم

خب بهش بگو اگه غذا خوردی بهت بستنی میدم

سوال های مرتبط