۱۹ پاسخ

خداروشکر 🙏..انشالله ک دختر گلتون خیلی زود خوبه خوب میشه گلم
خدا ازین دکترا سر راه هیشگی نزاره🤕

سلام عزیزم خداروشکر
ان شاالله کامل رفع بشه
این چندروز خیلی نگرانت بودم چون خودم جور دیگه دارم نابود میشم

ببین چه کار خوبی کردی دکتر دیگه بردی

ان شاالله که خیره🩷

خدارو شکر چه قدر خوشحال شدم ان شاالله همه بچه ها سالم باشن

خداروشکرعزیزم. بلا دورباشه ان شاالله

بازم الهی شکر🤲🤲

مگه نگفتی دارم میبرم بهترین دکتر غدد ؟
بازم حداروشکر که جای دیگه هم بردی عزیزم

سلام عزیزم میگم منم دخترم ۱۱ سالو پنج ماهشه تقریبا ۲۰ روز پیش اول پادرد خیلی زیاد گرفت بعد ببخشید حالت تهوع اسهال اشتها نداشت اصلا بعد زیرشکمش درد گرفت با کمرش بعد دوسه قطره خون امد تموم دیگه هیچی فقط باز کمر درد دلدرد داشت گفتن پریود منم دکتر هنوز نتونستم ببرم

عزیزدلم از خدا میخام به دلت نگاه کنه و زودتر خیالت راحت بشه

راجب قد و وزنش چیزی نگفت ک تاثیر داره در آینده ؟

سلام خب خدا را شکر .دیدی گفتم ببر دکتر زنان تا خیالت راحت بشه .ولی دکتر غدد هم باز ببر برا اطمینان بیشتر..توکلت بخدا باشه

خداروشکر خیالم راحت شد

امروز حرم بودم عزیزم ، یهو یاد شما و دختر گلت افتادم ، نائب الریاره بودم گلم

الهی خدا نگهدارش باشه و زود زود بهتر بشه امیدت بخدا باشه

منم دخترم به دنیا اومد ببخشید وازنش مسدود بود بردم مامایی گفت باید واسش رحم بزارن باید عمل شه منم انقدر گریه کردم بعد بردم پیش متخصص یه پماد داد گفت بزنم بهش خودش باز شد پیش هر کسی نباید ببری

هنوزم براش لک میاد؟

آره دارو میدن متوقف میشه در کنارش باید چیزای کلسیم دار زیاد بدین که قدش رشد کنه

شما خودتون زود پریود شدین؟

خداروشکر ان شاءالله سالم بمونه برات
خدا لعنت کنه به این دکترا هیچ نمیفهمن همش استرس به خانوادها میدن ودارو علکی میدن بدبختر مریضا هیجی نمیدونه فقط دارو میخوره 😭😭😭

سوال های مرتبط

مامان شکوفه گیلاس مامان شکوفه گیلاس ۵ سالگی
مامان کارن و کوشان 😍 مامان کارن و کوشان 😍 ۵ سالگی
سلام خانمهای گل 🌸
من دیروز که بچه هام مشغول بازی بودن اومدم جلوشون چندبار گفتم وای سر گیجه دارم اصلا به روی خودشون نیاوردن بعد خودم رو به حالت غش زمین زدم واکنش بچه هام خیلی جالب و دور از انتظار بود
اول پسر بزرگم اومد چندبار اسمم رو صدا کرد بعد آروم زد توی صورتم بعد صورتم رو بوس کرد همین جوری که اسمم رو صدا میزد یه دونه محکم زد توی صورتم از درد نتونستم جلوی خنده م رو بگیرم و خندیدم اینجا انگار فهمید کارش درست بوده امیدوار گفت مامان خوبی گفتم خیلی سر گیجه دارم چشمهایم بسته بود گفت مامان نمیتونم چشمهایت رو ببینم بعد شروع کرد همه موهام رو ریخت توی صورتم 😂🤔 گفت حالا بهتر شد من که نمیتونم چشمهات رو ببینم بعد دوباره من رو صدا کرد جواب ندادم انگار دوباره نگران شد گفت حیف که بلد نیستیم ببریمش یه بیمارستان یکدفعه کوشان پرید روی شکمم چندبار صدام زد بعد گفت مامان میشه با گوشیت بازی کنم🤣😂 بعد هم محکم زانوش رو فرو کرد توی شکمم دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم