۸ پاسخ

قدیمیا میگن میری خونه خاله دلت باز بشه ، خاله گوزید، دلم پوسید، حالا حکایت توإ خواهر، از خودی شنیدن سخت تره تا از غریبه و نخودی

با کامنت هایی که به بچه ها پاسخ دادی دیدم تو هم مثل منی ولی خانواده تو خیییییییلی شدیدتره
من خواهرم هم نظره با من ولی مادرم میگه بچه لاغرها کوچلو مونده فلان
نمیری خونشون از تنهایی و بچه داری دیوانه میشه آدم
میری دق می‌کنی
آدم این وسط گیر می‌کنه

ای جان عزیزم تو یه مادره مسئولیت پذیر و فداکارو مهربون هستی به گفته ها توجه نکن بهشون بگو چشم ولی کار خودتو بکن

یه چیز بگم، عکس پروفایلت یه جوریه انگار به طور مرموزی نقشه کشیدی واسه همسرت، هم بامزس هم به جورایی ترس داره 😂😂😂خدا برای هم نگهتون داره

من باز مامانم میگه مواظب باش چاق نشه،بابام میگه چرا با بچه بازی نمیکنی آخه یبار ک میرم دلم میخاد استراحت کنم نگهش دارن،

هعییی خواهر 🙃
حالا من بخاطر آموزشم مجبورم بزارمش پیش مامانم هر کودوم از اقوام میرن میبینن افرا خونه مامانم ایناس میان میگن مگه تو هم مادری بچتو مامانت نگه میداره
ولی نمیدونن من اگه دارم تلاش میکنم به جایی برسم بخاطر همین بچس

عزیزم تو‌هم مثل منی ...باز خوبه خونت نزدیکه میتونی بری خونت من ناچارم اینجا بمونم وحرفاشونو بشنوم ...من که بچم بالاتر از نموداره مامانم بهم میگه شیرت ترشه نجسه ....میگم اگه شیرم ترشبود اولشم بچه نمیخورد دومشم وزن اضاف نمیکرد تو نمیدونی چه دلی ازم خون کردن همین امزوز بچم رو لباس مامانم بالا اورد یجوری کرد که بچه ترسید بعد گفت واای نجس شدم بعد رفته لباساشو دراورده انداخته تو تشت وپودر لباسشویی ریخته روشون که ضدعفونی بشه حالا هی خواهرام میخندن میگن می گفته نجسه واای

اونا از سر دلسوزی میگن من اخرش کلافه شدم گفتم اره دخترم رو شما بزرگ کردین بخاطر همین بلد نیستم پسرمو بزرگ کنم فوقش دو روز خونه شمام باز من قراره برسم بهش

سوال های مرتبط