۹ پاسخ

والا اتاق عمل اصلا ترس نداره انقد دکترا بگو بخند میکنن و خوش میگذره ک 🤭🤭🤣 من فقط تو اتاق عمل بهم خوش گذشت البته تو بیمارستانم خوش گذشت فقط از وقتی اومدم خونه دردام شروع شد

منم کابووووس زایمان میبینم دو شبه😢وضعیت روحیم به شدت داغونه و از شدت استرس دارم کاملاً پودر میشم🫠

عمل انقدرررررررل راحته هیچییییییییی متوجه نمیشی هیچیییی

سزارین اصلا سخت نیست بخدا منم خودمو اونقدر ترسونده بودم میترسیدم از اتاق عمل وای اصلا اون چیزی نبود که فکرشو میکردم راحت راحت بود بخدا

منم چهارشنبه نوبت سزارین دارم🥹

منم خیلی میترسم با اینکه دوبار قبلی اصلا ترس نداشتم ولی همینکه بچم بدنیا میاد و خیالم راحت میشه آروم میشم

هیچ خبری نیست واقعا توو اتاق عمل
نگران نکن خودتو

چقدر وقتی آدم روز زایمانش رو می‌دونه سخته و استرس زا!
من اگه دقیقه میدونستم روزش رو دق میکردم قبلش از استرس
چند روزه انقباض و لکه بینی دارم دوسانت هم باز شدم ولی همین که نمی‌دونم کی قراره زایمان کنم یکم آرومم میکنه

الهییی اینقد زایمانت راحت باشه و بسلامتی بغل بگیریش ک اونموقع فقط اشک ذوق بریزی.طبیعیه هممون استرس داریم

سوال های مرتبط

مامان پنبه مامان پنبه ۱ ماهگی
تجربه زایمان قسمت چهارم
ماماهای مهربون بخش به تکاپو افتاده بودن. خودمم حدس میزدم که میخوان برای عمل آمادم کنن. منی که از زایمان وحشت داشتم و همیشه بزرگترین ترس زندگیم بود، و از سزارین وحشت مضاعف داشتم، اون لحظه از خدام بود منو ببرن سزارین و از اون درد خلاص بشم. شنیدم از بیرون اتاق دارن میگن زجر جنینه. اومدن آمادم کنن برای اتاق عمل و گفتن دکترم دستور داده بریم برای عمل. مدام درد سراغ میومد و دوست داشتم سریعتر فقط بیهوش بشم اون دردو تحمل نکنم. اما وقتی درد میومد نباید کسی بهم دست میزد چون دردم 10 برابر میشد. و این وسطا مدام درد میومد. گفتن دکترم تو اتاق عمل منتظره. سریع سوار ویلچر شدیم و رفتیم دم اتاق عمل. تا سوار تخت بشیم و از راهروها رد بشیم تا اتاق عمل چند بار دیگه هم درد سراغم اومد. تا اینکه رسیدیم به اتاق عمل و رفتم رو تخت. کادر اتاق عمل مدام شوخی و خنده میکردن و ازم سوالای مختلف میپرسیدن که حواسم پرت بشه. منم سعی میکردم زیاد نگاه نکنم به تجهیزات، که استرس نگیرم. قبل از بیحسی هم بازم درد سراغم اومد و پزشک گفت نباید درد داشته باشی. هروقت دردت رفت بگو...