مروربراخاطرات گذشته
کیاسک سک خریده بودن
یکیش خودم چون خودمون سوپری داشتیم همیشه اولین روخودم برمیداشتم یواشکی چقدرم کادوهای خوبی درمیومدازش نه الان ۳۰۰میدی یه مشت اشعال درمیاد

یادش بخیر من به زمان هزار تومان میخریدمش
سی دی هاش و تا همین چند وقتا داشتم

من یه 😆ظرف پر از اینا صیدی کارتون در اومده جمع کرده بودم 🥲
واقعانم خیلی چیزای خوبی داشت تو همه اشونم صیدی کارتون بود
الان ۳۰۰، ۴۰۰ برای پسرم میخرم همه تکراری و اشغال در میان که یه راست میرن تو سطل اشغال☹

وای خدا فراموشش کرده بودم
واقعا عالی بود

یه بوی عجیبی هم داشت

ما دیگه بزرگ شده بودیم اینا اومدن. زمان ما ازین شانسی جعبه ای ها بود ،پسرا تو کوچه ها یه جعبه داشتن توش مربع های کوچیک بود،عددش و انتخاب میکردی از توش همیشه انگشتر پلاستیکی درمیومد😅 یدونه جا سوییچی هم جایزه لاکچریش بود مثلا. خاطرات ما با چرخ و فلک و بستنی زی زی گولو گذشت

بابای من تو خبر گزاری کار میکرد هر وقت میرفت تعاونی خبر گزاری خرید کنه برای من و داداشم دو تا میخرید چون همیشه دعوامون میشد مسئول اونا هم دوستش بود وزن میکرد میاورد که یه شکل باشه . خدایی هم همینه چیزای جذاب توش بود

یادش بخیر من ۱۰۰۰تومن میخریدم

شال
کمربند هم واسه دراومده بود واقعا پولش حلال بود
خیلی دوره خوشی بود

چی هست؟

آره ی سی دی هم بود 🥹

وای من هفته ای دو تا میخریدم واقعا خیلی خوب بود یبار عمم اینا خونمون بودن به مامانم گفتم بخریم گفت نه الان واسه تو بخرم باید واسه اونام بخرم رفتم به پسر عمه هام گفتم بیاین مامانتون راضی کنین سک سک بخریم اونا همسن من بودن خلاصه رفتیم سه تا واسه خودمو پسرعمه هام خریدیم جایزه هاشو که دیدن دخترعمم که پونزده سالش بود گریه میکرد منم میخوام چقدر طفلی کتک خورد از عمم🤣🤣

زمون بچگی ما نبود ازینا
متولد ۶۶

دیدم چشامم پر شد
یکی یدونه ای بابام بودم ی دختر بابایی ک همش دنبال باباش بود همیشه منو میبرد بیرون برام سک سک می‌خرید منم دل تو دلم نبود درش رو باز میکرد توش خودکار چند رنگ و یه عالم چیز های قشنگ بود