خب میگفتی ک خانواده خودم هستن.. ممنون. لازم نیست ب زحمت بیفته خواهرشوهر
وا باید میگفتی خانواده خودم هستم زحمت نکشید من بودم میگفتم
حالا من هی میگم کاش خانواده خودم حداقل ده روز اول رو نیان عصبیم کنن😫
من الانشم که دو هفته مونده هی زنگ میزنن مثلا حالمو بپرسن بعد میپرسن شوهرت کجاست اگه بگم بیرونه بدو بدو یکیشون میاد پیشم
منم دیگه یاد گرفتم میگم خونه است حمومه
چون لباس تنم نمیکنم....خیلی گر میگیرم و کلا حوصله کسی رو ندارم شوهرمم خیلی وقتا دوست ندارم باشه
بعد یه خواهرشوهر دارم خودش بنده خدا خیلی خوبه اما دخترش خیلی بی ادب و وراجه ۱۲ سااشه هر چقدر از بیشعوری این بشر بگم کم گفتم موندم بعد از زایمان با اون چکار کنم مغزمو نخوره
یا خودم کولی بازی دربیارم یا مامانم محل نده بلکه برن و بچه مچه نیاد
شوهرممم همش میگه چرا راحت نیستی با خانواده من اما خب دوری و دوستی بهتره!
جا مامانت باشم هرچی کاره میسپارم بهش
چرا نمیری خونت مامانت اینا ک اون نتونه بیاد
درکت میکنم سخته واقعا.ادم میخواد اون روزا فقط کسایی باشن که باهاشون راحته تا با خیال اسوده به بچه و خودش برسن تا سرپا شه نهاینکه یه درگیری فکری متحرک داشته باشی کنارت🫠از الان نمیتونی بگی نیاد ولی وقتی اومد میتونی بهش کاری نداشته باشی و سرگرم خودت و بچه باشی و اصلا ازش کمک نگیری تا متوجه بشه حضورش مهم نیس و بره(اگر با عقل و شعور باشه)اگرم نباشه که کلا اومده که بمونه دیگه کاریش نمیشه کرد
وا
مگ خجالت داره
وقتی خودت کسو کار داری نیاز نیست دیگران بیان، باید رک بگی عزیزم، مگ زایمان و ترو خشک کردن زن زائو و نوزاد شوخی برداره ک میخوان دورشو شلوغ کنن
اتفاقا باید زبون تو دراز باشه که هفته بعد عروسش میخواد زایمان کنه ،خانوم خانوما میخواد بره کربلا، اگ براش مهم بود خودش میموند
خب میگفتی میخام برم خونه مادرم
نیاز نیس کسی ب زحمت بیوفته
وای اصلا دورتو شلوغ نکنننن چون اصن عصابشو نداری اون تایم
خب بگو بهش نیازی نداری به کسی
دقیقاهمین حرفو باید بهش میگفتی
میگفتی مامانم میاد ممنون
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.