۱۰ پاسخ

دختر من 4 5 روز خیلی گریه میکرد بروزش ک 11 ساعت بکوب گریه کرد ببین دیگه من چ عذابی کشیدم سرشو می‌کوبید ب زمین اصلا آروم نمیشد بعد دیدم چند تا دندون باهم در آورده خیلی روزهای سختی بود

گلم به مشاور کودک هم مداجعه کنید شاید چیزی شده وبه کسی نمیگه بچه

دخترمن خیلی جیغ میزد پوشک روبازکردم درست شد بخدا

پوشکشوبازکردی؟؟؟؟شبا جیش میکنه؟؟؟

پسر من اینجوری بود خواب بد میدید بچه میترسید وحشتناک ببدار میشد گریه اش بند نمیومد هرچی بغل میکردیم ناز میدادیم انگار ن انگار .تا اینکه براش سر کتاب وا کردم بعدش باژ کزدن برام بچه خوب شذ .احتمالا بچه زو دارن اذیت میکنن تو خواب گلم نمدنم ب این چیزا اعتقاد داری یا نه .چون ادامه دار باشه بچه دیوونه و مزیض میشه

احتمال ترس داره یا شکم درد
دختر منم اینجور شد چندماه..بخاطر شکم درد بود و ترس از موجودات خیالی و واقعی و وابستگی شدیدش به من .حتی تو خوابم گریه میکرد ولم نکن

یا ترس داره یا چشم نظر

از چیزی میترسه که اینطوری میکنه براش ایتالکرسی بخون بعد صلوات بفرست فوت کن تو صورتش پنج بار بخون خوب میشه

عزیزم شاید ترس داره به یه سیدی بگید برا دعای چشم‌نظر و اینا بنویسه برا ترس ...
بعدم خودت ترسش رو بگیر صد در صد ترس داره

براش ایت الکرسی بخون ، شاید چیزی اذیتش میکنه

سوال های مرتبط

مامان حسنا مامان حسنا ۲ سالگی
مامانا حالم خیلی بده. دو ماهه دخترم لجبازی های عجیب غریب میکنه زندگی رو بهم سیاه کرده شب و روز برام نذاشته واقعا از آدمیت خارج شدم مثلا میگه غذا نمیخورم نمیخوام بخوابم نمیام پوشکمو عوض کنی نمیخوام آب میخواد میگه نمیخوام آب بخورم همه رو با گریه . تا ببینه سفره پهن میشه میخواد جمع کنه نمیذاره هیچی بخوریم نمیذاره جارو کنم نمیذاره لباسای خودم و خودشو عوض کنم حتی نمیذاره دسشویی برم چایی نمیذاره بخورم و همه این مخالفت ها هم با گریه ست با گریه های شدید
اما الان دو روزه میخواد پی پی کنه تا میاد بشینه یهو پا میشه میگه نمیخوام پی پی کنم و واقعا خودشو نگه میداره هر یک ساعت نیم یهو میبینه میخواد پی پیش بیاد میزنه زیر گریه که نمیخوام میگم بشین پی پی نکن نمیشینه خودشو جمع میکنه واقعا روانی شدم انروز سه روزه پی پی نکرده منم دیدم این آدم نمیشه هرچی بغلش میکنم هرچی بهش چشم چشم میگم بخدا نمیذاره ظرف بشورم نمیذاره نماز بخونم گفتم بهش بغلت نمیکنم با من خرف نزن اون واسه خودش گریه میکرد من ظرفامو شستم دسشویی رفتم نماز خوندم بعدم بردمش حمام حتی یک ماهه حمام نمیاد همه کارامو کردم بخدا وقتی صدا میکرد مامان دلم کنده میشد اندازه ده سال امروز پیر شدم ولی دیگه از دستش خسته شدم دیگه دمار از روزگارم دراورده الان خوابیده ولی هنوز تو خواب هق هق میکنه واقعا دلم خونه واسه بچم واسه خودم و زندگی تلخ تر از زهرم