۱۳ پاسخ

یه بار گفته بودی خیلی به پا وابسته ست و هی بیدار میشه رو پا بزاری
خواستم بگم من تو شرایطت بودم خیلی سخت تر و بدتر می‌دونی کل تایم خوابش میگفت باید رو پا باشم میزاشتم زمین گریه میکرد
تا یک سال و هشت ماه همین روند ادامه دامه دادم دیگه میگفت شب ها تا صبح هم باید رو پا باشم زمین نزار
یه روز گفتم دیگه تمام سه روز عزا گرفت عزا که میگم به معنای واقعی کلمه عزا گرفت تا حالا من اون حالو ازش ندیدم ولی نزاشتم چون نمی‌تونستم خیلی سخت بود دیدن اون حالش خیلی
ولی دیگه نمی‌تونستم
می‌دونی الان چی شدم دیسک کمر دیسک گردن ساییدگی زانو 💔تو این سن
این همه نوشتم که بگم نزار رو پا فقط سه روز طول می‌کشه ولی تمام میشه

همه ترک کردند و که ک‌نمیتونی باهم ب نوبت یکی یکی بچه آسیب می‌بیند اینجوری

سخت نگیر
تو تموم این مراحل
هیما تایم کیفی با خودت رو‌میخواد
اول خیالشو راحت کن
بعد

زهرا جون چیکارامیکنی واسه عادت دادن به بازی کردن با خودش؟؟؟

عزیزم قد وزن کوچولو تون چنده

درخواست دوستی بده گلی

اوف زهرا جان همه دغدغه من همیناس و تو هیچکدوم موفق نشدم
بعد ۶ ماه مرخصی بدون حقوق باید برگردم انقدر استرس دارم همه بدنم دردای عصبی گرفته😅
و بدتر از همه اینا اینه که رامان باید بره مهد و با این اوضاع مهد همش تعطیله و من که تو بانکم تعطیل نیس و نمیدونم اون روزا چی میشه….

به به چه جای قشنگی اینجا کجاست

من ترک پا لالا رو کامل موفق شدم با خودش کلی بازی می‌کنه شیر شب هم تقریبا یکم موفق شدم چهار شب پا نشه دو شب پا میشه

اول اینکه چه جای قشنگی واقعا به به😍. دوما اینکه واقعا با حرفت موافقم که بچه تا خودش نخواد کاری رو انجام نمیده. منم واقعا دلم میخواد پسرم شیر شب رو ترک کنه ولی خیلی وابسته ست ان شاءالله بتونیم با آرامش همه این کارارو پیش ببریم

واقعا چالش های سختی هستن ولی بالاخره همشون تموم میشن. بزرگترین چالش واسه من از شیرگرفتن بود که خداروشکر ۵روزه انجامش دادم.انشاالله شما هم از پس همش برمیای

من اگه بزارم مستقل غذا بخوره ،غذا ک نمیخوره ،هیچ کاری میکنه ک منم دیگه دستی نداشته باشم ک بتونم باهاش غذا بخورم ،ازبس کثیف میکنه همجارو و باید بسابم

من نمیذارم مستقل بخوره چون همه رو میریزه و حروم میشه غذا یک قاشق خودش میخوره با کمک من ولی تنها نمیتونه قاشق بذاره دهنش مگ سیب زمینی باشه خودش با دست بخوره

سوال های مرتبط

مامان هانا مامان هانا ۱ سالگی
هانا ب شدت وابسته شیرمه ، غذا و میوه شم میخوره ولی باز اویزونه شب تا صبح قبلا ی مدتی باز شب یکی دوبار بیدار میشد الان باز دوباره برگشتع و همش شیر میخوره مخصوصا طرفای صبح حدود ۵ونیم اینا
ن پستونک میخوره ن شیشه میگیرع ، اینجوریم نیس ک مثلا بلندش کنم بالیوان اب بخوره بعد بخوابه ، وقتی شیر میخواد هیچی رو قبول نمیکنه چنان دادوفریاد میکنه ک صداش تا دو طبقه پایین ترم میره
نمیدونم چیکار کنم شاید میگین بازی کن و فلان ولی مشکل اینکه ک بیرون بخوام ببرمش اصلا هجکاری نمیکنه ن تو کالکسع میشینه ن حتی دستمو میگیره ب محض اینکه ببینه تو کوچه س کلا برا خودش میره و حتی نمیزاره بهش دست بزنم برا همین خونه ایم همش، ودر هفته د سه باری میریم باغ مادر شوهرم یا میبرمش پشت بوم یا خونه جاریم تو ساختمون ماست میره یا دختر عموش بازی میکنه
خودم واقعا پوسیدم تو خونه ... مامانم نزدیکم نیس ، پیش کسی هم واینمیسته مگه باباش اونم دیگه ۱ ساعت نهایت بعدش بهونه منو میگیره

شب ک میشع دیگه غرعراش شروع میشه تا وقتی بخوابه ، کلا رو خوابشم حساسه باید یا دراز کش شیر بخورا یا تو پتو تابش بدم
اصلا نشسته باشم شیر ننمیخوره، تو ماشین از ۱۰ دیقه ک رد بشه شروع میکنه ب جیغ و داد ، با هزار مکافات گوشی و خوراکی ساکتش میکنم تا برسیم ب مقصد ،
خونه م ک هستیم ننمیزاره جم بحورم از جام
اسباب بازی گرفتم باهاش بازی کنن ولی پرت میکنه اینور و اونور
صبح پا میشه میگه بریم ، رپب زور نگهش میددارم یکی دو ساعت بعد میرم خونه جاریم چند ساعتم هستم بعد اوردنی باز بهونه مییگیره و جیغ و داد
حتی خواب ظهرم پا میشه وسطش شیر میخواد
دیگع واقعا نمیدونم چ کنم

ن میزاره دست ب موهاش بزنم یا کشی چیزی بزنم ن مسواک