هانا ب شدت وابسته شیرمه ، غذا و میوه شم میخوره ولی باز اویزونه شب تا صبح قبلا ی مدتی باز شب یکی دوبار بیدار میشد الان باز دوباره برگشتع و همش شیر میخوره مخصوصا طرفای صبح حدود ۵ونیم اینا
ن پستونک میخوره ن شیشه میگیرع ، اینجوریم نیس ک مثلا بلندش کنم بالیوان اب بخوره بعد بخوابه ، وقتی شیر میخواد هیچی رو قبول نمیکنه چنان دادوفریاد میکنه ک صداش تا دو طبقه پایین ترم میره
نمیدونم چیکار کنم شاید میگین بازی کن و فلان ولی مشکل اینکه ک بیرون بخوام ببرمش اصلا هجکاری نمیکنه ن تو کالکسع میشینه ن حتی دستمو میگیره ب محض اینکه ببینه تو کوچه س کلا برا خودش میره و حتی نمیزاره بهش دست بزنم برا همین خونه ایم همش، ودر هفته د سه باری میریم باغ مادر شوهرم یا میبرمش پشت بوم یا خونه جاریم تو ساختمون ماست میره یا دختر عموش بازی میکنه
خودم واقعا پوسیدم تو خونه ... مامانم نزدیکم نیس ، پیش کسی هم واینمیسته مگه باباش اونم دیگه ۱ ساعت نهایت بعدش بهونه منو میگیره

شب ک میشع دیگه غرعراش شروع میشه تا وقتی بخوابه ، کلا رو خوابشم حساسه باید یا دراز کش شیر بخورا یا تو پتو تابش بدم
اصلا نشسته باشم شیر ننمیخوره، تو ماشین از ۱۰ دیقه ک رد بشه شروع میکنه ب جیغ و داد ، با هزار مکافات گوشی و خوراکی ساکتش میکنم تا برسیم ب مقصد ،
خونه م ک هستیم ننمیزاره جم بحورم از جام
اسباب بازی گرفتم باهاش بازی کنن ولی پرت میکنه اینور و اونور
صبح پا میشه میگه بریم ، رپب زور نگهش میددارم یکی دو ساعت بعد میرم خونه جاریم چند ساعتم هستم بعد اوردنی باز بهونه مییگیره و جیغ و داد
حتی خواب ظهرم پا میشه وسطش شیر میخواد
دیگع واقعا نمیدونم چ کنم

ن میزاره دست ب موهاش بزنم یا کشی چیزی بزنم ن مسواک

تصویر
۷ پاسخ

عزیزم اینجوری پیش بره برات سخت میشه بهتره منشا مشکل رو پیدا کنی و حلش کنی!!اینکه چرا اینجوری شده!!یه احتمالش اینه که وقتی گریه و جیغ میزنه به حرفش گوش میدین که اونم برا هرچیزی جیغ میزنه چون یاد گرفته اینجوری حرف حرف منه

سلام دخترتون درست شد رفتارش ؟پسر من الان همینه

🫠🫠🫠🫠🫠خواهر برات صبر ارزو میکنم،یکم جلوش مقاومت کن،گریه کرد یک ساعتم شد بهش نده،بغلش کن بگو میدونم مثلا فلان چیز و میخوای ولی نمیشه،یکبار برای همیشه تموم شه،اینجوری که مادر هلاک میشه

شیرش رو هرطور شده باید کم کنی ، یه طوری سرگرمش کن شیر از سرش بیوفته انقدر نخوره

یه چیز بگم ولی از حرفم ناراحت نشو....
اون شده فرمانده شما....طاقت نداری پس اونم بزور و گریه کارش رو پیش میبره...به قول مادرم هیچ بچه ای از گریه نمرده...شما باید صبر کنی وگرنه از این بدتر میشه...وقتی نه واجب هست محکم روش وایستاد نمیخواد سمتش بری یه بی محلی باهاش داشته باش...بعدش کم کم درست میشه...
گفتم فقط با تلاش میشه و حواسش رو پر ت کن...مثلا خودت بشین با آسیاب بازی بازی کن...میوه بخور بزار ادامه بده...وقتی هم میخوای بهش نه بگی هم قدش شو بگو نه هانا من از کار شما ناراحتم دوست ندارم و نمیشه...

چقد دختر من و توصیف کردی💔😭

کلا انگاري داري دخترمنو توصيف ميکني😑😑

سوال های مرتبط

مامان جوجه طلایی مامان جوجه طلایی ۱ سالگی
با توجه ب تاپیک قبلم . همسر من شیفت کاره. وقتی برسه خونه هرساعتی ک باشه دیگه کارا یاسینو میکنه چ شستنش چ عوض کردنش چ بازی کردن ،و اینکه خیلی هم بهش محبت میکنه و براش وقت میزاره ،ولی هرکارررری میکنه یاسین کنارش نمیخوابه یعنی من میخوابونمش یا میاد پیشم میخوابه خواب ک رفت میزارمش تو تختش اگه شب پاشه ببینه باش پیششه و من نیستم جییییغ میزنه با چشم بسته اشاره میکنه ب من یا از رو شوهرم رد میشه میاد پیشم میخوابه. همسرم تیلی تلاش میکنه ببرتش بیرون مثلا دیشب رفتیم مهمونی کنار خونشون پارک بود،همسرم گفت تو راحت بشین ببرمش پارک ،نیم ساعت بعد رفتم براشون میوه ببرم دیدم رو تاب نشسته پیاده نمیشه با بقیه وسایل بازی کنه ،تا منو دید چنان ذوق کرد و خلاصه تک ب تک واسایلو باهم سوار شدیم با اینکه همسرمم پا ب پاش میاد و با این قدوقواره سوار اسباب بازی ها میشه باهاش . نمیدونم چیکارکنم از وابستگیش کمتر بشه،مثلا میرم خونه مامانم اماده میشم بیام خونه ی وسیله بیارم و برگردم فوری باهمه دست میده خداحافظی میکنه میره دم در ک باهام بیاد ،کلا رد دادم،همسرم از سرکار میاد میخواد بغلم کنه باهام حرف بزنه اینقد جیغ میزنه میاد میزنتم میشینه تو بغلم کتابشم میده دستم ک بخونم با شوهرم حرف نزنم . بخدا منم ادمم 😪😪😪