۱۱ پاسخ

چقد ک من زجر می کشیدم شبا یه سمت نخابه😄😄😄

یادتونه چقد زردی اذیتمون کرد🤣🥲

من الانم هس 🥲صاف شده پشت سرش😐

من که همش دغدغه هام از حالتی به حالت دیگه تغییر پیدا میکنه🥴

دغدغه مامانا تمومی نداره الانم دغدغمون اینه کی راه برن بالاخره😅😢

برا من هنوزم هست

وای دقبقااا من چقد درگیر سرشو گوشاش بودم . گوشاشم چسب زده بودم بل بلی نشن😂😂😂

وای اره 😂😂😂😂😂😂 یا اینکه گردن بگیرن 😂😂😂

فکر کنم فقط منم که اصلا این چیزا دغدغم نبود🤣

دغدغه من خیلی بزرگ بود😪
رفلاکس حساسیت

قشنگ بود😂😂😂

نه من دغدغه ام پیشونی بچه ام بود🤣🤣🤣

سوال های مرتبط