شاید باور نکنین ولی دلم میخواد اصلا بچه نداشتم نمیدونم کفر ب حساب بیاد یا نه ولی واقعا دارم حسرت اونایی رو میخورم ک بچه ندارن و زندگی اسوده دارن... بچه هامو دوس دارم ولی خیلی خیلی شلوغن یعنی درحد کارای خطرناک ی سره سرپام ن غذا خوردنم معلومه ن تمیزی خونه از این ور جمع میکنم از اون ور میزیزن میزنم ب بیخیالی یهو میبینم خونه شده بازارشام اعصابمم ضعیف شده سریع تحریک میشم سرشون دادمیزنم ب خدا میگم انقد داد زدم دلانا دلانا گفتم کل ساختمون صداموشنیدن دیگه🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️ای کاش مجرد بودم

همه ما همینیم
خسته نباشی
کاش اگه کسیو داری یکی دو روز بزاری پیشش بری یه نفسی بکشی

یعنی مجردیت بهتر از متاهلی بود ؟؟

همه مامانا همچین حسی رو تجربه کردن، ما فقط خسته ایم، نیاز به استراحت داریم
یکم ازشون دور باشیم
ولی اینقد همش پیشمون هستن و کسی نیست دو ساعت مسؤلیت شونو بپذیره، اینطوری میشیم

منم همینم از بس سر پسرم داد میزنم کل ساختمون صدامو شنیدن. بعضی وقتا هم دلم ب حال پسرم میسوزه.

فکر میکنی بی بچه خوشه من ۵ سال بچه نداشتم ایقد حالم بد بود خداروشکر شوهرم بابت بچه هیچی نمی‌گفت بیخیال بود حرف اطرافیان حالم بد میکرد بچه خوبه آدم داشته باشه بچه اذیت نکنه میگن مریضه

گلم منم همینم جسمم ب کنار ، روحمم خسته اس ولی من مادرم پیره بجاش خواهر بزرگم مادری کرد درحقم سزارین بدی داشتم و تو بیمارستان شکم درد درحد مرگ داشتم مشخص شد سنگ صفرا دارم گفتن برو چهل زایمانت دراومد بیا عمل ، چهل روزم رژیم دادن و عملا کار نکنم تا سنگا حرکت نکنه دردم نگیره اون چهل روز خواهرم از جونش مایه گذاشت و الآنم بخوام میاد نگه میداره ولی بقیه خانوادم غر میزنن حرف درمیارن تحقیرم میکنن کلا نمیخام ب خواهرم زحمت بدم نمی‌گم بهش، من یدونه دختر ۱۵ساله داشتم تصمیم گرفته بودیم نیاریم همین یدونه باشه ناخواسته حامله شدم و پسر نازم بدنیا اومد با حاملگی بدو سزارین بدتر و الآنم کم خونی و کمبود کلسیم و افت فشارخون دارم و کلا بعد پسرم داغونم و این وسط دخترمم پاسوز من شده دلم براش کبابه پسرم خیلی لوس و نق نقوعه دخترم شیر خشکاشو درست می‌کنه کارخونه کمکم می‌کنه نبود من میمردم، ولی درحقش ظلم کردم دلم خونه، شوهرمم فقط بلده بره سرکار و بیاد بخوابه و بره خرید کنه اگه خریدی بود وگرنه دست ب سیاه و سفید نمیزنه، با همه این سختیا نگاه ب بچه هام میکنم میگم خدایا شکرت ♥️

این احساسات بخاطر خستگی زیاده درسته مادربودن برای دوتا بچه خیلی صبروحوصله زیاد میخواد یه همراه برای اینکه حداقل دوساعت بچها همراهش باشن مادریکم استراحت کنه
اگه باباهایکم همراهی میکردن هیچ کدوم این حس ها رو نداشتین
بهتون حق میدم خسته باشین
تنها پیشنهادم اینه که بچتون رو بزارید دوساعت مهد فقط برای بازی کردن یکم حالتون خوب بشه . اینم ده جلسه اول باید صرف این بشه بچه خودش تنها قبول کنه مهد بمونه🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️
براتون توان وقوت وعلم رفتار با بچها رو ازخدا ارزومندم

خسته ای عزیزم ولی ناشکری نکن اگه میتونی به کسی بسپار برو باشگاهی جایی که ذهنت یه ذره آزاد بشه بزرگتر بشن بهتر میشن بعد دلت تنگ میشه باور کن

واقعا منم همینم بعضی وقتا می‌شینم گریه میکنم 😓فک میکردم من تنهام

دلت نمیخواست شیر به شیر آوردی اگه میخواس چی میشد🫢😂

منم با یدونه دخترم همینم

چقدر منی شما😔

منم با یکی همینم عزیزم

طبیعیه همه همینیم عزیزم

منم مث خودتم،،، مث سگ پشیمونم
منم فقط میگم خوشبحال کسایی ک بچه ندارن
میگم اونایی ک نازا هستن و نمیتونن بچه دار شن یه نعمت بزرگ الهی ولی خودشون درک نمیکنن

نه کفر نیست عزیزم چون اینا همش از سر خستگی و کلافگی هست. ماهم ادمیم اصلا عذاب وجدان نداشته باش که بگی کفر گفتم ‌
منم امروز به شوهرم میگفتم هرکی جلو من بگه بچه شیرینه و دلم بچه میخواد میزنم تو دهنش 🥴🤣 بسکه عصبانی بودن ، حالا همه‌امون جونمون وصله به نفسهای بچه هامون ولی خب ماهم ادمیم خسته میشیم ، این خستگیا هم که مال امروز و دیروز نیست ،از موقع زایمان جمع شدن روی هم تا الان دیگه فوران کردن .

منم با یدونه همینم والا و همین آرزو رو دارم