۷ پاسخ

حالا چرا ما که طبیعی هستیم‌باید این‌تاپیک هارو بخونیم‌من نمی‌فهمم چرا درک‌و شعور این رو ندارین‌که نباید هرچیزی رو اینجا بنویسید !!!

حالا چند تا انقباض داشتی 🥲درد واقعی از ۵سانت به بعده حس میکنی تریلی رفته روت استخونای ادم انگار میشکنه.من ک همش میگفتم مگ میشه با اینهمه درد ادم نمیره من چرا نمیمیرم

من زايمان اولم همش به ماما ميگفتم كسي مثل من بوده انقدر درد بكشه؟؟؟؟😂😂

تازه دهانه رحمت ب ۵ سانت نرسیده ک درد واقعی رو بفهمی

معاینه هم شدی؟?؟

عزیزم وقتی میبینی نمیتونی دردش رو تحمل کنی برو سزارین
خودت رو حین زایمان عذاب نده

ببخشید درد انقباض چجوریه؟ دردش با ضربه ای که بچه به مثانه میزنه چه فرقی داره؟

سوال های مرتبط

مامان دختره پاییز مامان دختره پاییز ۱ ماهگی
پارت سه من به قدری درد داشتم بهم آمپول فشار نزدن هیوسین زدن دردم کم بشه ولی بیشتر شد
فقط ماماهارو صدا میزدم با دکتر
گریه میکردم از درد زیاد تا ماما همراهم که اومد هوامو داشت
بهم کسپول اکسیژن میزد تا آروم بشم کلا همون چند دقیقه اول آروم شد وقتی دردام دوبرابر شد با آمپول اکسیژن هم آروم نمیشد دوبار از حال رفتم از درد زیاد وقتی ماما همراهم معاینم میکرد فقط لخته خون ازم میومد
با زور بیدارم میکرد بهم ورزش میداد سجده ای میرفتم از درد خیلی خیلی زیاد وحشتناک بود به مثانم فشار میومد شدید میبرد برم دستشویی کنم نمی‌تونستم بهم گفت بخواب مثانتو خالی کنم وقتی اون سوزنو زد که خالی بشه کیسه آبم ترکید ماما همراهم دکترم صدا زد دید کیسه آب سبزه
فهمید بچه مدفوع کرد ماما ها همه اومدن بالایع سرم ببینن کاری میشه کرد زود زایمان بکنم یا نه سزاریان نشم من از درد زیاد فقط اکسیژن گاز بهم وصل بود همون جوریم داد میزدم اونا داشتن مشورت میکردن چیکار کنن دکترم گفت نمیزارم زیاد درد بکشه میبرم سز ماما همراهم گفت سرش بالاس پایین نیست خطر داره بقیع دکترا ماما همراهت نمیذاشتن باهم بحثشون شد خدا لعنتشون بکنه 😐 وقتی به دکترم گفتم امیدم شمایی اومد بوسم کرد برد رفت اتاق عمل گفت میارنت برای عمل نگران نشو ولی به قدری درد داشتم نمی‌تونستم تحمل کنم کله بیمارستانو رو سرم گذاشته بودم برعکس اتاق کناریم تو بلوک همسایمون بود آبرومم رفت
وقتی رفتم اتاق عمل به قدری درد داشتم اتاق عمل با اتاق معمولی برام هیچ فرقی نداشت حتی آمپولی که به کمرمم زدن اصلا درد نداشت