یاد روزایی افتادم ماهلین و می‌آوردم دمه در بهش غذا میدادم میگفتم فقط بخوره با این حال باز براش. تکراری شد غذا نخورد
ی هفته دختر من لب ب آب هم نزد تا باز هم از،دیروز شروع کرده ب غذا خوردن ولی دیگ نمیبرمش،بیرون دنبالش،نمیدوم میزارم گرسنه شه تو بغلم غذا میدم
مادر شوهرم همیشه میگفت خیلی ب بچه اهمیت ندید من میگفتم نگا چی میگ مگ دوره قدیم ولی حالا میگم حرفش راسته خیلی،از،مامانا اصلا غذای جدا درست نکردن واسه بچه هاشون قطره های خارجی و گرون قیمت ندادن
خیلی دنبال بچه ها بری بد عادت میشن باید ی مدت ولشون کرد

منم همینم دنبال بچه نمیرم میزارم ت بشقاب میشینم ب خوردن میاد نگاه میکنه من دارم میخورم اونم میخوره

اصلا به زور نمیتونی بکنی دهنش
بزار خودش بیاد بشینه سر سفره
شما بشینید بخورید اونم میاد
یا میوه و خوراکی و هر چیزی
وقتی گرسنه باشه میاد مطمئنن
بعدم باید دیگه غذای سفره بخوره ک بد غذا نشه از همین الان

والا من برای ۲تابچه هام حساس بودم بخدا پدرم دراومده ازبس حرص میخورم پسربزرگم الان۱۰سالشه هنوز دنبالشم ک بیامیوه بخور یا درساشوکارکنم باهاش کوچیکم که غذای میکس میخوره وباهزار ادااصول وبازی

منم اصلا زور نمیکنم خورد خورد نخورد نمیدم تا گرسنه بشه خودش بیاد بخوره

منم یه مدت پیش زنعموم گفت چرا دنبالش میری غذا میدی بذار گرسنه بشه قشنگ بشینه بخوره .گوش نکردم الان اسیر شدم

منم اولا مثل خودت میکردم شبا خوابم نمی‌برد که نکنه ابرا لاغر شده باشه حتی هرروز هر چند سی سی شیر میخورد می‌نوشتم رو کاغذ هرچی درست میکردم نمی‌خورد با ادا درآوردن تو حیاط دویدن و.... بزور میخورد
دیگ پافشاری نکردم غذام درست نکردم چون مامانم میگفت مرض کردی برا خودت بمونه میخوره
راستم می‌گفت اهمیت نمی‌دم میخوره

عزیزم بچه ای تو دیگ غذای جدا نمیخاد من از اول 11 ماهگی دیگ غذای سفره دادم الان اگ گرسنه باشه راحت غذای سفره میخوره