۶ پاسخ

عزیزم طبق تجربه خودم‌، شیر رو با سرنگ بهش بده که به شیشه عادت نکنه .
و سعی کن سینه خودت رو با صبوری بهش بدی .
من این اشتباه رو کردم و دخترم دیگه سینه منو نگرفت .

دقیقا منم همین شرایطو داشتم و دکترم زنوزی بود
فوق العاده دکتر خوبیه هنوزم گاهی دلم براش تنگ میشه انقد که دوسش داشتم

عزیزم موقع زایمان هم وزن نی نی ۲۶۰۰ بود؟

عزیزدلم وزن دخترت چقد بود موقع تولد
پوشک سایز صفر استفاده کردی چه مارکی یا ۱
لباس چی ۰ یا ۱ میخام ساک ببندم ببینم چی بزارم چون تجربه ندارم شیر خشک باید چی بگیرم اگه سینمو نگیره یا شیر نداشته باشم؟

سینه نگیره مگ چیه من نمیفهمم چرا انقدرمهمه برای خانوما من ک ازاول شیرخشک میدم به هزارتا دلیل

دقیقا شرایط منم همین ولی ای کاش شیرخشک نمی‌دادم

سوال های مرتبط

مامان نور✨ مامان نور✨ ۴ ماهگی
قسمت دوم
حال همین حسن که درگیر زردی دخترم بودم سینه های خودم متورمممم شده بود ی جورایی بی حس شده بودن انقد دیگه سفت بودن
من هر روشی بگید امتحان کردم انقددددد گریه میکردم میدیدم شیر خشک میخوره دخترم بعد همه میگفتن اگه عادت کنه به شیر خشک دیگه شیر مادر نمیخوره

بماند که خیلی از این ماما ها و پرستارا اولش منو سرزنش میکردن که چرا شیر خشک دادی بچه ولی وقتی وضعیتم و چک میکردن حق و میدادن بهم

خلاصه من این چند روز به جای اینکه استراحت میکردم
یکسره در حال ماساژ دادن سینه بودم و دکترم بهم ازیترو و مترونیدازول داد گفت سینه ات ماستیت شده. باید جلوگیری کنیم که ابسه نکنه
شب ۶ام دیگه سینه ام واقعاااا جایی نداشت انقد بزرگ شده بود و من چندین بار رفتم بیمارستان شیرمو بدوشم سینه چپم خوب شده بود ولی راست نه
دیگه دکترم ارجاع داد منو به جراح
ولی من همچنان میرفتم بیمارستان و شیرمو میدوشیدم و اونجا پرستار و ماما ها خیلی کمکم کردن با ماساژ هایی که انجام دادن (هرچند واقعااااا عذاب کشیدممممم)ولی مجاری شیر دهیم باز شدن و تقریبا ۳.۴روز من صبح و شب میرفتم شیرمو میدوشیدم
تو خونه هم با بخار گندم و ماساژ میدادم
تا اینکه مشکلم حل شد حالا مونده بود دخترم که ترم شیر خشک بدم
چون عادت کرده بود اونم با سختی انجام شد و بخیر گذشت واقعا روزای اول با چالش زیادی روبرو شدم
همش گریه میکردم حالم اصلا خوب نبود
این تجربه امو گفتم اگه مامانی مثل من هست بدونه تنها نیست و صبوری کنها
مامان جوجه جان مامان جوجه جان ۹ ماهگی
امروز بردم بچه رو دکتر، برای ریفلاکسش دارو داد در مورد شیر سینه گغتم که دیگه سینه رو پس میزنه و ناراحتم گفت با قطره چکون یا سرنگ بریز روی سینه شیرخشک تا بخوره و دوباره سینه رو بگیره یک هفته جیغ و گریه هاشو تحمل کن درست میشه اومدم خونه بیدار شد روی سینه با شیشه شیر نیم قطره که مث همون قطره چکان هست شیر ریختیم نیم ساعتی طول کشید کلا ده تا از شیشه خالی شد اونم بیشترش ریخته بود روی لباسش و دست من اخرم جیغ زد سرشو کشید و عصبی شد و کلی گریه مجبور شدم شیشه رو بدم...خیلی حیلی ناراحتم... از شیری که کم بود و هست از بچه ای که تا هفته ی ببش سینه میگرفت ولی الان ن... همش میگم تقصیرمن من کم تلاش کرذم این مدت انقدر اذیت شدم انقدر خودخوری کردم که حال روحیم داغونه داغون...
حالا این وسط دکتر چهارتا قطره شیرافزا یک شکل برام نوشته بود منم متوجه نشده بودم شوهرم رفته خریده هرچهارتاشو 500 هزارتومان شده بهش میگم چرا همشو گرفتی میگه داروخانه گفته دکترت چهارتا داده منم گرفنم
منم 4 تا قطهر شیرافزا
و بچه ای که سینه رو پس رد
شیرکم
و عذاب وجدان شدید
و افسردگی پس ار زایمان
🙃🙃🙃🙃🙃🙃🙃🙃🙃😭😭😭😭😭😭😭😭