۱۹ پاسخ

همینک وضیعت من
از ۵نیم صبح پاشدم نهار گذاشتم کارامو کردم
چون بیدار شه وضیعت همینه
ادامه کارام میمونه اخره شبا وقتی خوابن
تنها نیستی خواهر🫡

شوهرمم تا ۵ سرکاره مامانمم ی شهر دیگس

میشه پاک نکنی شب به شوهرم نشون بدم!!!
والا اونم میگه چرا به کارات نمیرسی هرچی میگم بچه نمیذاره باور نمیکنه😐
میگه بقیه هم بچه داشتن مثل جاریم و خواهرشوهرم رو میگه،😐میگم والا تو یکسره خونه اونا نبودی بدونی

هممون همینیم 😍

من از ۸ ماه به بعدش روز خوش نداشتم واقعا الانم همش گریه جیغ داد نق اویزون موندم چیکار کنم روانیم کرده عصبی شدم دیگه

ماهم همینطورررر🥲کوچیک بودن خیلی بهتر بودن

والا همیشه ظرف کثیف توی سینکه
خونه انگار منفجر شده
میذارمش توی کالسکه میارمش توی آشپزخونه یا میوه میدم دستش یا اسباب‌بازی بعد غذا درست میکنم.
فقط غذا درست کردن برام اهمیت داره ، دیگه بقیه کارها رو میذارم هروقت بتونم انجام میدم

وضعیت منم مثل شماست ولی چاره چیه؟
دلم میخواد واسه یک روزم شده مثل سابق به زندگی برسم....
وقتی دخترم شب میخوابه کارهام انجام میدم که در طول روز در خدمتش باشم.

دقیقا پسر من

پسر من الان اینجوریه 🥴
ولی اوج اضطراب جداییش عزیزم ۸ تا ۱۲ ماه
من الانم بکارام نمیرسم مثل چسبک همه جا بغلم خیلی سخت تا ی کوچولو میذارمش گریه میکنه

ظرفارو همش جمع میکنم شب میشورم که شوهرم پسرمو میگیره. نهار و شام هم موقعی که صبحها سرحاله و مشغول بازیه درست میکنم. شام هم اکثر اوقات حاضریه . گاهی برنامه ورزش شبکه پویا رو براش میذارم خیلی خوشس میاد. یه کاریو فوری انجام میدم

از صبح الان تونستم برم دستشویی
با یه سرعتی دور هم میچرخم نمی‌دونم بکدوم کارم برسم
پوست استخون شدم
چند روزه هم سرما خورده اعصابم خرابه نه شیر میخوره نه غذا نه میخوابه فقط بغل میخواد
امروز اینقدر بهم فشار اومده که چند تا زدم تو سرم الان سرم درد می‌کنه

من میگیرم بغلم کارامو می‌کنم یه دستی فکر می‌کنم یه دست دیگه ندارم🤣

وضعیت مام همینه
من که میرم جلو سینک دخترم فک میکنه لابد از اونجاچیزی به من میرسه میادپاهامو میگیره
دسشویی که نگم برات خط قرمزشه یجوری گریه میکنه که بابت دسشویی رفتنم به خودم بد و بیراه میگم خلاصه که هیجی واقعا

گلم احتمالا داره دندون در میاره .کلا بچه ها یه تایمی خیلی وابسته مادر میشن .گندم هم حدودا دوهفته اینجوری شد باورت میشه خونه ام بازار شام بود😅خلاصه بیشتر وقتمو گذاشتم براش گفتم اذیت نشه یدفعه دیدم بعله دندون اسیاب دراورد بعد دوباره به روال قبل برگشت .الان قشنگ میوه میذارم جلوش میخوره برنامه کودک نگاه میکنه وسطاش صدام میکنه جانم میگم خیالش راحت میشه و ادامه میده منم کارهامو میکنم

سلام هم درد😂

دختر منم همینطوره اظطراب جدایی دارن
وقتی میخوابه برای اینکه سرو صدا نکنم بیدار نشه یه پیک نیک گدفتم گذاشتم راهپله میرم اونجا غذارو میپزم میارم میزارم رو گاز بجوشه..

منم همینطور.
به سختی و همیشه کارا نصفه میمونه.

من هم همین طورم

سوال های مرتبط