۱۰ پاسخ

من مامانم تا روز ۱۰ خونمون بود بعدشم رفت

من خونه مامانمم🥲

منم میترسیدم تازه استرسم میگرفتم اعصابم میریخت بهم ولی هی به خودم میگفتم میتووونی تا یکم برام اسون بشه
تازه من دخترم هرچی مامانم اینجا بود پیش مامانم خوابیده بود من باید بعد مامانم هم خودم عادت میکردم هم دخترمو به خودم عادت میدادم

اوایل تنها بودم بعدهرروز خونه برادرم میرم وانصافازنداداشم به بچه خوب میرسه منم کارای خونشوانجام میدم الان ۴۳روزه هست بچم امامیترسم تنهایی ازبچه مراقبت کنم

من تا ده روز بعدش دیگ خودم بودم ی وقتایی این وسطا میرفتم خونه مادرشوهرم

از روز هفتم

۱۰ روز

اول یک هفتخ خونه خودم موندم بعدش ۱۱ روز رفتم خونه بابام خودم بیدار میشدم واسش کم و بیش خواهرم کمک حالم بود ولی بیشتر خودم کاراشو میکردم

۴ روزگی😐

تقریبا ده روز

سوال های مرتبط