از سوند خیلیییی میترسیدم ک پرستاره خدا خیرش بده
گف فقط شل کن شل کردم و ب ثانیه نکشید ک زدش و اصلااااا اصلاااا درد نداشت این بیشترین استرس من بودددد
بعدش دیگه گذاشتنم رو ویلجر و رفتیم اتاق عمل
من نظرم رو بیهوشی کامل بود ک اول رفتیم اتاق عمل زنان و زایمان
دکتر بیهوشی بهم گفت میخوای بی حس باشی یا بیهوش
گفتم من میترسم میخوام بیهوش کامل شم
گف پس میبریمت اتاق عمل قلب اونجا باید عمل شی تجهیزات بیشتره
دکترم اومد و کلیییی امیدواری داد ک غزل باورت میشه این مسیر سخت رو اومدی ب سلامتی و تا ی ساعت دیگ بچت بغلتهههه
حس خیلی عجیبییییی بود
رفتیم تواتاق عمل اینقدددد برخورد پرسنل از پرستار بگیرررر تا دکتر خوب بود ک نگو
هر چی سوال داشتم پرسیدم
گفتم پمپ درد میخوام دکتر بیهوشی گفت فایده ای نداره ولی اگ میخوای میگم برات بگیرن بیارن
گفتم اره گفت نگرانش نباش من الان به همراهت میگم بره بگیره و مطمن باش بیدار شدی و بهوش اومدی درد نداری بت قول میدم
دیگه سرممو زد و سه تا امپول زد داخل سرم و همون موقع دکترم اومد گف نگران نباش الان بیهوش میشی و بهوش اومدی همه استرسات تموم میشه
اکسیژن رو گذاشت رو دهنم و گفت نفس عمیق بکش دوتا نفس کشیدم و بی هوش شدممم
وقتی ب هوش اومدم ی دخمل خوشگلللل صورتی رو گذاشته بودن روسینم وتو ریکاوری بودم
درد اصلا نداشتم و سرم بهم وصل بود
متاسفانه نشده بود پمپ درد برام بیارن ولی درد هم نداشتم
و یکم تو ریکاوری موندیم بعد اومدن بردنمون تو بخش
تبریک میگم بهت عزیزم
بیمارستان عسگریه واقعا کادر خیلی خوبی داره هم توی بخش هم اتاق عمل
منم اونجا زایمان کردم و خیلی راضی بودم
فشار ندادنت که خون تخلیه شه؟ اون خیلی درد داره
چ قشنگ خداروشکر عزیزم
بلههه و من بودم وکلی کار و استرس …
ساعت ۹ شام خوردم جاتون خالی چلوجوجه و دیگه چیزی نخوردم
ساعت ۴ونیم راه افتادیم سمت بیمارستان چون ۱ ساعت تقریبا مسیر بود
من ۶ رسیدم و تا پرونده تشکیل دادن و اینا شد ۶ ونیم
دیگ لباس عوض کردم وسایل رودادم مامانم ک همراهم بود
اتاقم رو ب مامانم تحویل دادن و من رفتم زایشگاه ک آماده م کنن
دیگههههه
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.