۴ پاسخ

دختر من ۲بار دستش از جا رفته حتی یه ذره نمیتونست تکون بده .. احتمالا درده فقط به نظرم عکس نمیخواد

روغن زیتون بمال چند روز اگه خوب نشد ببر

عزیزم ممکنه ضرب دیده باشه اگه چیز مهمی باشه اصلا نمیتونه تکون بده. من اگه بودم پماد بیزالن از داروخانه میگرفتم میزدم. اگه دیدم فایده نداره دردش زیاده یا دیگه نمیتونه تکون بده اونوقت می‌بردم عکس میگرفتم.

عکس بگیری بهتره

سوال های مرتبط

مامان دوقلوها🦹🦸 مامان دوقلوها🦹🦸 ۲ سالگی
مامانا خیلی افسردم و نگران برای بچه ام. حس میکنم یک چیزی این وسط درست نیست. میگن مادرا خوب این چیزا رو تشخیص میدن🥲 من حس میکنم بچه ام عادی رفتار نمیکنه. چیزایی که نگرانم می‌کنه رو میگم شما نظر بدید. نوبت دکتر هم گرفتم برای ۱۷ روز دیگه.
بچه ام به لباسشویی روشن علاقه داره. وسیله میندازه توش و خودش با دست میچرخونه‌. یک دستش رو بالا جلو صورتش تکون میده. البته یک مدت ترک کرده بود باز شروع شده. ماشین بازی می‌کنه و چرخ ماشینو میچرخونه. قبلا علاقه داشت یک مسیری رو بره و برگرده الان ترک کرده.
حرف که نمیزنه. این تکون دادن دست و لباسشویی رو مخمه.
علائم خوب هم داره: ارتباط چشمی کامل داره خوش اخلاقه آرومه خوش اشتهاش. دوست دارن براش کتاب بخونم و شکل میوه ها و حیوانات رو نشون بدم و بخونم. سه چرخه سواری دوست داره. ماشین سواری. سرسره بازی. با غریبه و آشنا اوکی هست و بغل همه می‌ره. از غریبه ها فرار نمیکنه. کلمات مامان و بابا و آب رو از تی وی می‌شنوه تکرار می‌کنه. امروز گفتم برو اون پیچ رو بیار نیاورد بهش پشت کردم رفت آورد. ادای تلفن زدن درمیاره. شیشه شیر و لیوان رو میده دستم یعنی آب می‌خوام. کنترل تی وی رو میاره میده دستم یعنی کارتون بزار. از کارتونی خوشش نیاد باز کنترل رو میاره یعنی عوض کن.

من خودم می‌دونم عقبه ولی می‌خوام بدونم این عقب بودن از چیه؟ از زود دنیا اومدن؟ از دوقلویی؟ از اوتیسم؟🥲 هرکس هم بچه رو ببینه شک نمیکنه به چیزی چون در ظاهر عادیه کاراش. چون آروم و خوش اخلاقه
مامان قرتی وآبجیش مامان قرتی وآبجیش هفته بیست‌وهشتم بارداری
توروقران میتونید بهم کمک کنید من تا تنها میشم حالت بدی میگیرم و عذاب وجدان شدیدی میگیرم که چرا باردار شدم مثلامن ۲۰ هفته رو دارم پر میکنم حالت روحیم خیلی بده همش یا گریه ام میگیره یا حس میکنم چیزی هستم که فایده ندارم و اعتماد به نفسم به شدت پایین اومده به حدی که همسایمون تازه منو دید گفت برا چیته بچه ات الان کوچیکه (بچم سه سالشه) به شوهرم گفتم میگه خو راست میگه دهاتی شدی که چندتا میاری میدونم شوخی میکنه زدم زیر گریه با اینکه شوهرم خواست هااا یعنی خودشو کشت تا باردار شدم چون پسر نشد بازم دختر شد حرصش گرفته الان حس میکنم متنفر شدم از بچه ام و میگم واقعا برا چیمه فردا می‌بیند عاشق بچم شدم یه بار میگم بچم سالم به دنیا نمیاد و استرس سلامتیشو دارم هی میرم عکس سونو بچه رو چک میکنم میگم مشکل داره صورتش یا خدایی نکرده شکاف لب داره یا خدایی نکرده شکاف کام داره با اینکه از دکتر سونو پرسیدم گفتم چکش کن گفت چک کردم سالمه بازم گفتم توروخدا راست میگی گفت بله الان باز با خودم میگم دکتر دروغ میگه بهم چون خودم سابقه شکاف کام دارم و بچه اولم سالمه به نظرتون افسردگی گرفتم حالم بده مخصوصا نمیدونم چرا وقتی تنهام حس خفگی بهم دست میده یعنی افسردگی فقط به مردن فکر میکنم تا شوهرم بگه تو حس میکنم متنفره ازم بدون هیچ دلیلی🥺🥺🥺؟؟؟؟