۱ پاسخ

دختر منم همچین بود تلخک گرفتم بهش بدم اماده کردم همش دعا میخوندم که نخواد بهش ندم انگار به دلش افتاده بود شب و نخواست بدون شیر خوابید از فردا خواست گفتم نداریم میگفت بریم بخریم میگفتم باش خونه مادرمم بودم قشنگ مشغول بود بعد اون دیگه نمیخواد خواستنی هم خودش میگه نداربم بخریم به همین راحتی خداروشکر تموم شد

سوال های مرتبط