۴۶ پاسخ

واییی مبارکه گلممم مامان شدنت مبارک گلم.
الان پاک پاکی گناهی گردنت نیس 🥹
بخاطر همین درداس ک میگن بهشت زیر پای مادراست

مبارکه گلی طبیعی اولش یکم سخته اذیت میشی با بخیه ها اما بعدش میبینی و متوجه میشی که خیلی بهتره تا سز👌🏻👍🏻😊🌷

مبارکه عزیزم😍
ب جمع مادران پاره پوره خوش اومدی😂

اکانت قبلیم مسدود شده بود گمت کرده بودم درخواستم قبول کن
بلاخره زایمان کردی🥹چطور بودن دردات

چشمت روشن قدم نو رسیده مبارک عزیزم 🥰🫠🤗

اخیش بالاخره زاییدی مبارکه خوشگلم عکس نینی هم بزار بعدا

ایییی خدا جوننمممم عزیزم تبریک میگم قدمش پر خیر و برکت باشه فرشته ی ناااااز🤩😘😘😘😘😘

عزیزم قدم نو رسیده مباااااااااااارک😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍

مبارک باشه عزیزم انشالله دردات با مرور زمان ودیدن گل دختری بهتر بشن عزیزم😍

ای مونا دورت بگرده فاطمه جونم مبارکهههههههههههههههههههههههه🥹🥹🥹🥹🥹وای ک چقدر برات خوشحالم ک بالاخره عروسک صورتیمونو بغل گرفتی🥹💝🍼
توروخدا برای مونا خیلی دعا کن.....
دعا کن خدای مهربون بعد اینهمه سقطی ک داشتم هروقت اقدام کردم بهم زودی دوقلوی دختر صحبح و سلامت و صالح و زیبا هدیه بده🥹🤍🤲🏻🤲🏻🤲🏻🤲🏻🤲🏻🤲🏻🤲🏻🤲🏻🤲🏻🤲🏻🤲🏻
🩷🤍🍼🍼🤍🩷
ووی نازنین فاطمه ی مونا الهی ک هر لحظه با دخمل صولتیت عشق دنیا رو بکنی🥹الهی ک‌خوشبختیشو ببینی عزیزدلم 🥹💝🍼🤍🤲🏻🤲🏻🤲🏻🤲🏻🤲🏻🤲🏻🤲🏻

قدمش مبارک باشه عزیزم ایشالا بزودی خوب شی خیلی استراحت کن ومراقب خودت باش عفونت نکنی ۹۰ تا خیلییییییهههه🥹

مبارک باشه عزیزم قدمش پرخیر وبرکت💕
دکتر خودت اومد بالا سرت یا دکتر شیفت؟

مبارکه عزیزم
علوی زایمان کردی ؟

عزیزم مبارکه قدمش پربرکت نفس خانوم😍

😍😍😍😍ای جونم مبارکه عزیزم 😘😘😘 قدمش پر برکت باشه💜
🥲منم از ترس همین رفتم سزارین ایشالاه ک زودی خوب میشی

خداروشکرررر عزیزم بسلامتی قدم نو رسیده مبارک باشه😍🌹❤️

وااای چقد اذیتت کردن

عزیزم شکر خدا،قدم نورسیدت مبارک ،سلامت باشین💖💖💖

الهی بگررررردم 🥺🥲🥲🥲
چقد اذیت شدی...
مبارکه عزیزم ان شاالله زود زود خوب بشه

مبارکه عزیزم، از چندسانت اومدن بی دردی اپیدورال رو برات زدن؟

مبارکه عزیزم.. پر خیر و برکت باشه انشالله ❤️

🙏🏻♥زیز سایه ی الله

اخی عزیزم بازم خداروشکر خودت و نی نی سالمین😍

مبارک باشه عزیزم قدمش پر از خیر و برکت باشه براتون

مبارک باشه عزیزم انشاالله زود خوب بشی

اخی عزیزم منم میگم اصلن نمیتونم ب طبیعی فکر کنم

ای جان واسه منم دعا کنین سه شنبه ان شاالله نوبت سز دارم بدجور زیردندهام فشار اومده هم استرس دارم هم میخوام زود راحت شم

ای جانم عزیزم مبارک باشه قدمش پرخیرو برکت چشمت روشن♥

مبارکه عزیزم انشاالله قدمش خیر باشه براتون

انشاالله زودی خوب بشی غقط نظرتو درمورد طبیعی بگو♥

یاخدا من میترسم🥺☹️

قدمش مبارک باشه گلم
چه حس خوبیهههه😍
برای ماهم دعا کن تجربه کنیم این حس خوبو

به به به سلامتی 😍 خداروشکر قدمش پر خیرو برکت

ننه الهی بگردم نگاه دستای نی نی😍🥺

عزیزم مبارکه خوش قدم باشه براتون
بمیرم منم سر زایمان درد طبیعی و سزارین و باهم کشیدم
من با رحم بسته به خاطر آی یو جی آر بودن بچم بستریم کردن بعد سه روز سه سانت و نیم بودم قرار بوده ببرنم اتاق عمل دکتر خیر ندیدم می بینه سه سانتم کیسه آبم و پاره می کنه دردش وحشتناک بود خلاصه با افت اکسیژن شدید می برنم اتاق عمل

ای جان مبارکه قدمش پر برکت🥰💖❤♥️

انشالله ب سلامتی خوش قدم باشه عزیزم

خداقوت بهت مامانه قوی 🌸

عزیزدلمممم قدمش پر از خیرو برکتتتت♥️♥️

مبارک قشنگم ان اشالله زیرسایه پدرمادرش بزرگ بشه😍🧸🧿

مبارکه عزیزم♥

طبیعی یاخدا

مبارک باشه عزیزم ان شاالله قدمش پر از خیر و برکت

سلام عزیزم تبریک میگم عزیزم ❤️🧿

مبارک عزیزم خدا بهت صبر وسلامتی بده

قدمش مبارک جونم کجا زایمان کردی؟خودت سزارین نخاستی؟

یا خدا ترسیدم

سوال های مرتبط

مامان 𝙰𝚛𝚢𝚊🧸💙 مامان 𝙰𝚛𝚢𝚊🧸💙 ۴ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت هفت✅
میتونستم زور میزدم تا اینکه مثل ماهی پسرم لیز خورد اومد بیرون بهترریییین حس دنیا بود اون لحظه لباسمو دادن بالا بچه رو گذاشتن رو سینم منم داشتم عین بید می‌لرزیدم تا چند دقیقه بعد بچه رو برداشتن و گفتن زور بزن تا جفت بیاد اونم اندازه یه بچه زور و درد داشت تا بیادبعد اینکه جفت اومد بخیه زد بعد بخیه متوجه شد من خونریزی داخلی کردم دستشو با وجود بخیه کرد تو تا لخته هارو خارج کنه و من همه بخیه هام باز شد دوباره‌ همه پرستارا ودکترارو صدا کرد گفت خونریزی کرده 😂 همه ریختن رو سرم یه نفر بهم قرص زیر زبونی داد یه نفر ازم رگ می‌گرفت یه نفر آمپول زد رو باسنم خدمه هم همینطور داشت شکممو فشار میداد تا لخته ها خارج بشن بلاخره هر طوری بود خونریزیم بند اومد و اومد بخیه بزنه ک بی حسیم تقریبا رفته بود من قشنگ می‌فهمیدم داره میدوزه و کلی درد داشتم تا هر طوری بود بلاخره منو بخیه زدن بردن بخش زایمان تا اومدن بهم دستگاه وصل کردن دیدن تبم سر 40درجه و فشارم رو14هستش بچه رو آوردن پیشم و مامانمو صدا کردن بیاد لباسامو بپوشونه تا برم بخش بستری مامانم اومد کلی با مامانم گریه کردیم و بلاخره رفتم تو بخش این بین هم همسرم اومد منو بچه رو دید منم دو روز به خاطر فشارم و تبم بستری بودم سه روزم به خاطر زردی پسرم تا پریروز مرخص شدم اومدم خونه و بخیه هام یه خورده اذیت می‌کنه چون خیلی بخیه خوردم پسرم یکم ماشاالله درشت بود 3650گرم بود و باعث شد مامانش کلی بخیه بخوره و عذاب بکشه خلاصه ببخشید سرتونو درآوردم اینم از تجربه زایمانم وبگم بهترین و بدترین تجربه عمرم شد😍😂
مامان ماهان 🩵 مامان ماهان 🩵 ۷ ماهگی
بعد رفتم زایشگاه تا تاریخ سونو رو نگا کردن دیدن ۳۵ هفته ۴روزم گفتند برگرد برو گفتم درد دارم دهانه رحمم بازه گفتند تا دوهفته دیگه میتونی نگه داری خلاصه خیلی اذیتم کردن تا بستری کردنم دکترم زنگ زد بهشون دعوا کرد گفت مریضم زایمان میکنه
بعد منو بردن او اتاق گفتند که باید باشی با دردای خودت پیش بری ساعت ۱۲ بود اومدن آمپول ریه زدن بعد خلاصه منم کم وبیش درد داشتم همینجوری ادامه داشت تا ساعت پنج ونیم دکترم اومد گفتم که من امروز زایمان میکنم یا نه گفت بعداز مطب میام کیسه آبتو پاره میکنم تا زایمان کنی
خلاصه دکترم ساعت ۱۰شب اومد کیسه آبم پاره کرد همچنان کم درد داشتم از ۱۱دردام وحشتناک شروع شد دکتر اومد معاینه کرد گفت ۵سانتی
البته هیچ آمپول فشاری بهم نزدن اینا دردای خودم بود
دکتر معاینه کرد رفت ساعت ۱۲ اومد واقعا دیگه نمیتونستم تحمل کنم دردارو دکترم با فوت کردن که بهم یاد داد عالی بود به محض اینکه دردام شروع می‌شد با فوت کنترل می‌کردم تا یه ربع به یک احساس مدفوع داشتم دکترم گفت سر بچه دیده میشه تا کاراشونو کردن بایه زور عالی
ساعت ۱شب به دنیا اومد پسرم
بعد دیگه دکتر شروع کرد به بخیه زدن ترمیم هم کردم
۳۵ هفته ۵روزم بود پسرمم با وزن ۲۸۰۰
مامان بردیا مامان بردیا ۶ ماهگی
پارت ،2دیگه هیچی معاینه کرد گفت یک سانت باز شده من درد نداشتم دیگه تا وقتی کارامو انجام داد کاغذ بازی اینا شد همون 2دیگه باز معاینه کرد گفت بریم زایشگاه باهمون یک سانت دیگه مادرم رفت تو استراحت گاه منم باماماخودم رفتم تو زایشگاه شانس خودم مامام همون شب شیفت بیمارستان بود دیگه هیچی رفتیم تو زایشگاه من رفتم تو اتاق مامامم رفت گفت تا 4 سانت باز بشه میام رفت بیرون اتاق ولی همونجا بود دیگه یه ماما دیگی اومد سرمو وصل کرد قلب بچه رو ازاون چیزا گذاشت که همجوری بزنه دیگه رفت من همجوری که دراز کشیده بودم هی درد داشتم کم دیگه تا ساعت 3ونیم بعد اومد دوباره معاینه کرد گفت شدی 3 سانت گفت رحمت خیلی خوبه نرم عالی دیگه رفت شد ساعت 4,20دقیقه اومد یه سرم زد گفت توش داروی آمپول فشار چون کیسه آب پاره باید زودتر زایمان کنی دیگه دیگه رفت من موندم با آمپول فشاردیگه کم کم هی درد می‌آمد فقط شکم سفت میشد کمرم درد میکرد تو کشام اینا فشار می‌آمد دیگه مامام اومد معاینه کرد گفت شدی 4 سانت دیگه بود نرفت دیگه منم هی دردا زیاد میشد تا ساعت 6
مامان دلوین مامان دلوین ۵ ماهگی
پارت ۶
بچه اولم همینحوری بود سرش یکم بزرگ بود پاره شدم تا اومد یکی اومد رو لبه تخت دوپا و با دستش فشار میداد رو شکمم خودمم زور ک میزدم نفسم نمیومدم گفتم نفسم نمیاد ول کرد دوباره معایته کرد گفت ن هنوز ۱۰ نشده من هیی زور میزدم اونم فشار میداد رو شکمم دیگه سر یچه دیدن گفتن زور بزن پاهام گرفتم تا تونستم زور زدم ساعت ۶ چهل پنج دقیقه بود ک ب دنیا اومد از داخل بخیه نخوردم ولی بیرون چهار پنج تا خوردم موقع بخیه بهشون گفتم سر کننده بزنین گفتن ن چون بیرونی سر نمیشه اون بخیع میکرد من درد میکشیدم هیی معذرت خواهیی میکرد دخترم اوردن گذاشتن رو شکمم هیی پرسنل نازش میکردن اون ماما همراهی ک میگفت میام مامات میشم اومد بالا سرم گفت زایمان کردی گفتم اره دیگه نمیخوامت 😂
ساعت ۷ بود ک دیگه بردنم ت ی اتاق دیگه و مامان و مادر شوهرم اومدن پیشم ساعت ۱۰ نیم بردنم بخش

اینم از تجربه زایمان دوم ولی زایمان دوم ک همه میگفتن راحت تره واقعا راحت تر بود من وایه بچه اولم خیلی بخیع خوردم و خیلی اذیت شدم