طبق تاپیک قبلی اتفاقی که دیشب افتاد نتونستم حرفمو بزنم من دو ماه پیش برا دختر بزرگم که پنج سالشع تولد گرفتم بعد مادر شوهرم چون دستش خالی بود کادو نداد تا دیشب رفتیم خونشون گفت چند دست لباس برا درسا اوردم ببین کدومش اندازشه انتخاب میکنی گفتم باشه بعد خواهر شوهرمم گفته برا دخترای منم بگیر مادر شوهرمم گفته باشه دخترای اون پشت سر همن و یک سایز لباس اندازشونه از دختر من بزرگ ترن ولی ریزن یعنی سایز دختر من سایز دخترای اون یکی هست. بعد یک دست لباس کردم بلیز شلوار دیدم قشنگ بود ولی سایز دختر من نبود با یک دست مشکی که اندازع دخترم بود ولی خواهر شوهرم میگفت نه این برا دختر خودم ورداشتم منم عین اون لباس سفیدش جاریم کادو اوردع بود برا تولد دخترم ولی دخترم میگفت مشکی قشنکه میخوام خلاصع رفتیم مقازش که لباس یک سایز بزرگ تر از همون کرمی من وردارم خواهر شوهرمم از لباس مشکی خوشش امده بود برا دختراش ولی دو تا مشکی میخواست باید عین هم میبود ورگنه دختراش میگفتن نه خلاصه از اون کرمی برای دختر من بزرگ نداشت تموم کرده بود مشکی هم همون یک دست بود دو دست نبود بخواد ست کنه برا دختر من کلن بلیر شلوار نداشت همون مشکی اندازش بود فقط بلیز تک داشت خواهر شوهرم گفت ولش مشکی ور میدارم با از همون رنگ سفیدش برااون دخترش بع زور بچه هاشو راضی کرد من دخترمو مقازع نبرده بودم بعد نوبت انتخاب من رسید من گفتم همون بلیز صورتی تک میخوام با یک شلوار بعد فروشنده یک شلوار تک صورتی اورد من ازش خوشم نمیومد یک شلوار مشکی اورد کناراش سفید خوشگل بود گفتم این وردارم با لباس صورتیه یهو خواهر شوهرم اون شلوار ورداشت از جلوم پای دخترش کرد دو تا مشکی شلوار هم اندازه مثلن ست کنه

۸ پاسخ

برای درست شدن این موضوع باید ی کار کنی یبار پا روی خجالتی بودنت بزار فقط یبار جواب بده همون بار اول سختیشه بعد عادت میکنی الانم خود خوری نکن برو ی دست لباس خوب واس دخترت بردار از بازار ، البته من میبودم هیچی نمیگرفتم میومدم میگفتم دخترت مثل این که بیشتر نیاز داره من بعدا واس دخترم میخرم

باید چیزی برنمیداشتی اصلا
الانم اگ نپوشیده لباسو ب مادرشوهرت ببر بگو اینارو ببر پس بده من نمیخام دیشبم فقط برای اینکه یلدا مون خراب نشع چیزی نگفتم
دخترمن حق انتخاب نداره و مونده های بقیه ک پسند نکردن و نمیخاد
شوهرتم بگو پشتت بمونه

باید جدی باشی بگو عه اینو دختر من خوشش اومد . من میخوام

باید همشو پس میدادی بعد ب مادر شوهرت میگفتی هرچی من دست گذاشتم فلانی برداشت گفت این برا دخترا من خوبه منم دیگ چیزی ب چشمم قشنگ نیومد نگرفتم

منم یه بی دست و پا مثل خودتم اما الان که فکر میکنم باید اداهاشو که دیدی عقب مینشستی به حالتی که نشون هم بدی ناراحت شدی بعد به مادرشوهرت میگفتی دستت درد نکنه بزار دخترت اول انتخاب کنه اگه چیزی موند منم انتخاب میکنم.شوهرتم یاد بده اون گله کنه که زن من از رو احترام چیزی نمیگه ازش سواستفاده نکنید

اوووو من بودم همون ی لباس مشکی مال بچه ی من بود و اگه میخواس ببرتش میگفتم اصلل نمیخوام کادوتونو برشون دار

😐خوب بهت کرده خب میگفتی مال دخترمه
چطوری از حق بچه ات دفاع نکردی

بقیش جا نشد منم گفتم یکی عین همین شلوار برا دخترم بیار گفت تموم کردم منم اخر همون مشکی که از اون لباس رنگ سفیدش رو داره ورداشتم از دیشب از بس خود خوردی کردم چرا نتونستم اونجا حرفمو برنم بابا این انتخاب من بود خاک تو سرم

سوال های مرتبط